انشا درباره صدای باران
✍انشا درباره صدای باران✍
مقدمه:
صدای باران، یکی از زیباترین و آرامشبخشترین صداهایی است که میتوان شنید. صدای چک چک قطرات باران روی شیشه، روی زمین، روی برگها، و روی هر چیزی که در مسیرش قرار دارد، حسی از آرامش و آسایش را به انسان منتقل میکند.
بدنه:
من صدای باران را خیلی دوست دارم. هر بار که صدای باران را میشنوم، احساس میکنم که همهچیز در حال پاک شدن و تازه شدن است. صدای باران، حسی از امید و زندگی را در من زنده میکند.
صدای باران، برای من، یادآور خاطرات خوب دوران کودکیام است. یادم میآید که وقتی باران میبارید، من و دوستانم در حیاط خانه بازی میکردیم. ما با چترهای رنگیمان زیر باران میدویدیم و لذت میبردیم.
صدای باران، برای من، یادآور حس آرامش و سکوت است. وقتی شبها باران میبارد، من به پنجره اتاقم میروم و به صدای باران گوش میدهم. صدای باران، به من کمک میکند تا به آرامش برسم و خواب خوبی داشته باشم.
صدای باران، برای من، یادآور زیبایی طبیعت است. صدای باران، حسی از طراوت و تازگی را در من زنده میکند. وقتی صدای باران را میشنوم، احساس میکنم که در آغوش طبیعت هستم.
نتیجه گیری:
صدای باران، یکی از زیباترین و آرامشبخشترین صداهایی است که میتوان شنید. این صدا، حسی از آرامش، امید، و زیبایی را در انسان زنده میکند.
من از شنیدن صدای باران لذت میبرم و معتقدم که این صدا، یکی از نعمتهای بزرگ خداوند است.
✍انشا دوم درباره صدای باران✍
مقدمه:
صدای باران، یکی از زیباترین صداهایی است که میتوان شنید. این صدا، آرامشبخش و دلنشین است. صدای باران، یادآور طبیعت و زیباییهای آن است.
بدنه:
صدای باران، مانند صدای یک موسیقی است که میتوان به آن گوش داد و لذت برد. این صدا، مانند یک لالایی است که میتواند انسان را به خوابی آرام ببرد.
صدای باران، مانند یک پیام امید است که از سوی طبیعت میرسد. این صدا، یادآور این است که زندگی ادامه دارد و طبیعت همیشه زیباست.
من صدای باران را خیلی دوست دارم. هر بار که صدای باران را میشنوم، احساس آرامش و شادی میکنم. من دوست دارم زیر باران راه بروم و صدای آن را به گوش جان بشنوم.
توصیف صدای باران:
صدای باران، مانند صدای یک لالایی است که از آسمان میآید. این صدا، مانند صدای یک سمفونی است که توسط طبیعت نواخته میشود.
صدای باران، مانند صدای یک رقصنده است که بر روی برگها میرقصد. این صدا، مانند صدای یک آوازخوان است که برای طبیعت میخواند.
صدای باران، مانند صدای یک پیام آور است که از سوی خدا میرسد. این صدا، یادآور این است که خدا همیشه با ماست و ما را دوست دارد.
نتیجه گیری:
صدای باران، هدیهای از سوی طبیعت است. این صدا، آرامشبخش و دلنشین است. صدای باران، یادآور زیباییهای زندگی و عشق خداوند است.
✍انشا سوم درباره صدای باران✍
مقدمه:
صدای باران، یکی از زیباترین و آرامشبخشترین صداهایی است که میتوان شنید. صدای باران، یادآور طبیعت و زندگی است.
بدنه:
صدای باران، مانند یک موسیقی دلنشین است که روح و روان انسان را نوازش میکند. صدای باران، میتواند انسان را به یاد خاطرات گذشته بیندازد و او را به آرامش برساند.
صدای باران، میتواند انسان را به سوی طبیعت بکشاند و او را با زیباییهای جهان هستی آشنا کند. صدای باران، میتواند انسان را به یاد خدا بیندازد و او را به سوی او نزدیک کند.
صدای باران در طبیعت:
صدای باران، در طبیعت، بسیار زیبا و دلنشین است. صدای باران، بر روی برگهای درختان میبارد و صدایی دلنشین ایجاد میکند. صدای باران، بر روی زمین میچکد و صدایی آرامبخش ایجاد میکند. صدای باران، بر روی شیشهها میخورد و صدایی شادیبخش ایجاد میکند.
خاطرهای از صدای باران:
من خاطرهای زیبا از صدای باران دارم. زمانی که من کودک بودم، یک روز بارانی بود. من در خانه نشسته بودم و صدای باران را گوش میدادم. صدای باران، برای من بسیار آرامشبخش بود. من آن روز، ساعتها به صدای باران گوش دادم و احساس آرامش و شادی میکردم.
آن روز، یکی از بهترین روزهای زندگی من بود. من هیچوقت صدای باران را فراموش نمیکنم.
نتیجه گیری:
صدای باران، یکی از زیباترین و آرامشبخشترین صداهایی است که میتوان شنید. صدای باران، میتواند انسان را به سوی زیباییها و خوبیها هدایت کند.
✍انشا چهارم خاطره ای درباره صدای باران✍
مقدمه:
من از بچگی عاشق صدای باران بودم. هر بار که صدای باران را میشنیدم، احساس آرامش و شادی میکردم.
بدنه:
یکی از خاطرات ماندگار من از صدای باران، مربوط به زمانی است که من ده ساله بودم. در آن سال، من در یک روستا زندگی میکردم. در آن روستا، یک باغ بزرگ بود که در آن درختان زیادی وجود داشت.
یک روز، من در حال بازی در باغ بودم که صدای باران بلند شد. من سریع به سمت خانه رفتم تا چترم را بگیرم. وقتی به خانه رسیدم، باران شروع به باریدن کرد.
من با چترم از خانه بیرون رفتم و به سمت باغ رفتم. وقتی به باغ رسیدم، باران خیلی شدید شده بود. من زیر درخت بزرگی ایستادم و به صدای باران گوش دادم.
صدای باران، در آن باغ زیبا، بسیار دلنشین بود. من با لذت به صدای باران گوش میدادم و از آرامش آن لذت میبردم.
من آن روز، ساعتها زیر باران در باغ ایستادم و به صدای باران گوش دادم. آن روز، یکی از بهترین روزهای زندگی من بود.
نتیجه گیری:
صدای باران، میتواند خاطرات زیبا و ماندگاری را در ذهن انسان ایجاد کند. من همیشه آن روز را به خاطر خواهم داشت که زیر باران در باغ ایستادم و به صدای باران گوش دادم.
✍انشا پنجم خاطره ای درباره صدای باران✍
مقدمه:
من از بچگی عاشق صدای باران بودم. صدای قطرات باران که بر روی زمین میچکد، برای من، مانند یک موسیقی دلنشین بود.
بدنه:
یکی از خاطرات ماندگار من از صدای باران، مربوط به زمانی است که من هشت ساله بودم. در آن سال، من در یک روستا زندگی میکردم.
یک روز، من در حال بازی در حیاط خانه بودم که صدای باران بلند شد. من سریع به داخل خانه رفتم تا از خیس شدن جلوگیری کنم.
اما صدای باران، اجازه نمیداد که من به بازی کردن ادامه دهم. من به پنجره رفتم و به بیرون نگاه کردم.
باران با شدت زیادی میبارید. قطرات باران، مانند دانههای مروارید، بر روی زمین میچکیدند.
من با دقت به صدای باران گوش میدادم. صدای باران، برای من، مانند یک قصهی زیبا بود.
من آن روز، ساعتها به صدای باران گوش دادم و از آن لذت بردم. آن روز، یکی از بهترین روزهای زندگی من بود.
نتیجه گیری:
صدای باران، میتواند خاطرات خوشی را برای ما رقم بزند. من از آن روز به بعد، هر بار که صدای باران را میشنوم، به یاد آن روز میافتم و احساس آرامش میکنم.