انشا درباره اگر شاعر بودم
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره اگر شاعر بودم برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره اگر شاعر بودم
مقدمه:
اگر شاعر بودم، با کلمات جادویی خود، دنیایی از زیبایی و احساس میآفریدم.
بدنه:
با هر بیت شعر، داستانی از عشق و امید و زندگی روایت میکردم با هر کلمه، دریچهای به سوی دنیای ناشناختههای ذهنم میگشودم.
اگر شاعر بودم، با قلم خود، رنجها و غمهای انسانها را به تصویر میکشیدم با هر قطره اشک، شعری از درد و رنج میسرودم، با هر آه، نغمهای از غم و اندوه مینواختم.
اگر شاعر بودم، با شعر خود، ندای صلح و آزادی را سر میدادم با هر فریاد، ظلم و ستم را به چالش میکشیدم، با هر کلمه، بذر امید و عدالت را در دلها میکاشتم.
اگر شاعر بودم، با شعر خود، زیباییهای طبیعت را ستایش میکردم با هر گلبرگ، شعری از لطافت و ظرافت میسرودم. با هر نسیم، نغمهای از عشق و زندگی مینواختم.
اگر شاعر بودم، با شعر خود، انسانها را به هم نزدیک میکردم، با هر کلمه، پلی از دوستی و صمیمیت میساختم. با هر بیت شعر، دنیایی از عشق و محبت میآفریدم.
انشا دوم درباره اگر شاعر بودم
مقدمه:
اگر شاعر بودم… دلم میخواست شاعر بودم…
با کلمات جادویی غمها رو از دلها میزدودم و یه عالمه خنده و شادی بهشون هدیه میدادم.
بدنه:
با یه عالمه شعر عاشقانه عشق رو توی قلبها زنده میکردم و به آدمها امید میدادم.
با شعرهای پرماجرا و هیجانانگیزم، شجاعت و دلاوری رو ستایش میکردم و از آدمها میخواستم که با ظلم و ستم بجنگن.
با سرودههای عرفانی و معنوی، آدمها رو به سمت خدا و کمال راهنمایی میکردم.
با طنز و شوخی، ناهنجاریهای جامعه رو به نقد میکشیدم و یه تلنگری به آدمها میزدم که یه کاری بکنن برای درست شدن اوضاع.
با زبانی ساده و گیرا، حقایق رو به زبان مردم میگفتم و کمک میکردم که آگاهتر بشن.
اگه شاعر بودم…
برای همه مظلومان و ستمدیدگان دنیا شعر میسرودم و صدای فریادشون رو به گوش همه میرسوندم.
برای تمام بچههای دنیا شعر میسرودم و آرزو میکردم که دنیایی پر از صلح و دوستی داشته باشن.
برای تمام مادرهای دنیا شعر میسرودم و از فداکاریها و ایثارشون تشکر میکردم.
برای تمام معلمان دنیا شعر میسرودم و از تلاشهاشون برای آموزش و تربیت انسانها قدردانی میکردم.
برای تمام انسانهای آزاده و عدالتخواه شعر میسرودم و توی مبارزه با ظلم و ستم کمکشون میکردم.
اگه شاعر بودم…
با کلماتم پلی بین آدمها میساختم و بهشون کمک میکردم که همدیگه رو بهتر درک کنن.
با شعرهای قشنگم فرهنگ و تمدن بشری رو حفظ میکردم و به نسلهای آینده منتقل میکردم.
با نغمههای دلنشینم، زیباییهای جهان رو به تصویر میکشیدم و از آدمها میخواستم که شکرگزار خدا باشن.
با سرودههای پر از امید و آرزوم، امید و انگیزه رو توی دلها زنده میکردم و به آدمها میگفتم که میشه دنیا رو یه جای بهتر کرد.
نتیجه گیری:
اگه شاعر بودم، تمام تلاشم رو میکردم تا دنیا رو به یه جای شادتر و قشنگتر برای زندگی تبدیل کنم و میدونستم که شعر، قویترین سلاحی هست که توی دست آدمهاست. سلاحی که میتونه قلبها رو تسخیر کنه، ذهنها رو روشن کنه و دنیا رو تغییر بده.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.