انشا درباره اگر من یک ستاره بودم
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره اگر من یک ستاره بودم برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره اگر من یک ستاره بودم
مقدمه:
اگر من یک ستاره بودم، در اعماق کیهان میدرخشیدم. در میان میلیاردها ستاره دیگر، نوری کوچک اما درخشان بودم که از فاصلههای دور قابل مشاهده بود.
بدنه:
من از گازی داغ و متراکم تشکیل شده بودم، و در دمای میلیونها درجه سانتیگراد میسوختم. نور من از واکنشهای هستهای در هستهام تولید میشد، و به تمام گوشههای کیهان میرسید.
من شاهد تولد و مرگ کهکشانها بودم. سیارات و ستارهها را در حال شکلگیری میدیدم، و شاهد انفجار ابرنواخترهای عظیم بودم.
من راهنمای دریانوردان و مسافران بودم. نور من در تاریکی شب میدرخشید و به آنها کمک میکرد تا مسیر خود را پیدا کنند.
من الهامبخش شاعران و هنرمندان بودم. زیبایی من آنها را مجذوب خود میکرد و به آنها خلاقیت و الهام میبخشید.
من آرزوی آرزومندان بودم. مردم به من نگاه میکردند و آرزوهای خود را به من میگفتند. امیدوار بودند که آرزوهایشان به حقیقت بپیوندد، درست مثل من که در آسمان میدرخشیدم.
اما من فقط یک ستاره بودم. موجودی بیجان و بیحس که فقط میتوانست بدرخشد و بسوزد. من هیچگاه نمیتوانستم دنیای اطرافم را لمس کنم، یا با موجودات دیگر ارتباط برقرار کنم.
من فقط میتوانستم ناظر باشم. شاهد زیبایی و عظمت کیهان، و شاهد رنج و درد موجودات زنده.
اما من از این تنهایی راضی بودم. من میدانستم که نقشی مهم در کیهان دارم. من نوری بودم که تاریکی را روشن میکرد، و امیدی بودم که در دل انسانها زنده میشد.
اگر من یک ستاره بودم، زندگی من پر از سکوت و تنهایی بود. اما من در آن سکوت، به درک عمیقی از کیهان میرسیدم. من میفهمیدم که زندگی چقدر کوتاه و گذرا است، و اینکه باید قدر تک تک لحظات آن را دانست.
من میفهمیدم که زیبایی و زشتی در کنار هم وجود دارند، و اینکه هر دوی آنها بخشی از زندگی هستند.
نتیجه گیری:
من میفهمیدم که من فقط یک ستاره هستم، اما در عین حال، من بخشی از این کیهان پهناور هستم. و همین کافی بود تا به من احساس ارزشمندی و معنا دهد.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.