انشا درباره بار کج به منزل نمیرسد
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره بار کج به منزل نمیرسد برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره بار کج به منزل نمیرسد
مقدمه:
بار کج به منزل نمی رسد، ضرب المثلی است که در فرهنگ فارسی رایج است و به معنای این است که اگر کاری را به درستی انجام ندهیم، به نتیجه مطلوب نمی رسیم. این ضرب المثل، پیام مهمی را به ما می دهد و آن این است که باید در زندگی، همیشه درستکار و راستگو باشیم و از هرگونه انحراف و فساد دوری کنیم.
بدنه:
یکی از دلایل مهمی که باعث می شود بار کج به منزل نرسد، این است که کارهای نادرست، معمولاً با شکست و ناامیدی همراه هستند. اگر ما کاری را از روی تنبلی یا بی مسئولیتی انجام ندهیم، یا اگر دروغ بگوییم یا دزدی کنیم، به احتمال زیاد، نتیجه کارمان، چیزی جز شکست و ناامیدی نخواهد بود.
علاوه بر این، کارهای نادرست، معمولاً باعث می شوند که ما از نظر اخلاقی، تنزل پیدا کنیم. وقتی ما کاری را نادرست انجام می دهیم، به مرور زمان، با خودمان و با دیگران، بیگانه می شویم و ارزش های اخلاقی خود را از دست می دهیم.
در نتیجه، اگر می خواهیم در زندگی، موفق باشیم، باید همیشه درستکار و راستگو باشیم و از هرگونه انحراف و فساد دوری کنیم.
نتیجه گیری:
بار کج به منزل نمی رسد، ضرب المثلی است که به ما یادآوری می کند که باید در زندگی، همیشه درستکار و راستگو باشیم. کارهای نادرست، معمولاً با شکست و ناامیدی همراه هستند و باعث می شوند که ما از نظر اخلاقی، تنزل پیدا کنیم. بنابراین، اگر می خواهیم در زندگی، موفق باشیم، باید همیشه درستکار و راستگو باشیم.
حکایت:
روزی روزگاری، مردی فقیر بود که یک الاغ داشت. یک روز، مرد تصمیم گرفت که بار الاغ را با چیزهای سنگین پر کند تا بتواند بیشتر پول در بیاورد. او الاغ را با بار سنگینی از چوب پر کرد و به راه افتاد.
الاغ، با بار سنگین، نمی توانست به راحتی راه برود. او خسته شده بود و می خواست بار خود را زمین بگذارد. اما مرد، الاغ را مجبور می کرد که راه برود.
الاغ، به ناچار، با بار سنگین، راه می رفت. اما هر از چند گاهی، بار خود را زمین می گذاشت و می خوابید. مرد، عصبانی می شد و الاغ را کتک می زد.
یک روز، مرد، الاغ را به جنگل برد تا چوب بیشتری جمع کند. الاغ، خسته و رنجور بود. او دیگر نمی توانست بار سنگین را تحمل کند. بنابراین، بار خود را زمین گذاشت و خوابید.
مرد، عصبانی شد و الاغ را کتک زد. اما الاغ، بیدار نشد. مرد، فکر کرد که الاغ مرده است. بنابراین، او الاغ را رها کرد و رفت.
الاغ، بعد از مدتی، از خواب بیدار شد. او دید که مرد رفته است. الاغ، خوشحال شد که از شر بار سنگین خلاص شده است. او، بار را زمین گذاشت و شروع به راه رفتن کرد.
الاغ، مدتی راه رفت تا به یک مزرعه رسید. او، وارد مزرعه شد و شروع به خوردن علف کرد. صاحب مزرعه، الاغ را دید و به او غذا و آب داد.
الاغ، در مزرعه، زندگی خوبی داشت. او دیگر مجبور نبود بار سنگینی را تحمل کند. او، آزاد بود و می توانست هر کاری که دوست داشت انجام دهد.
نتیجه حکایت:
این حکایت، نشان می دهد که کارهای نادرست، معمولاً با شکست و ناامیدی همراه هستند. مرد، با بار سنگین کردن الاغ، باعث شد که الاغ خسته و رنجور شود. در نهایت، الاغ، از شر بار سنگین خلاص شد و زندگی بهتری پیدا کرد.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.