انشا درباره بلدرچین
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره بلدرچین برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره بلدرچین
مقدمه:
بلدرچین، پرندهای کوچک و چابک است که در دشتها و مراتع یافت میشود. این پرنده، با پرهای قهوهای و خالدار و منقاری کوتاه و زرد رنگ، در میان دیگر پرندگان از ظاهری متمایز برخوردار است.
بدنه:
بلدرچینها پرندگانی اجتماعی هستند و به صورت دستهجمعی زندگی میکنند. آنها در طول روز به دنبال غذا میگردند و در شب در لانههایی که در میان علفها و بوتهها میسازند، استراحت میکنند.
این پرندگان، نقش مهمی در اکوسیستم دارند. آنها از حشرات، دانهها و میوهها تغذیه میکنند و به نوبه خود، طعمهی شکارچیان مختلف مانند گرگ، روباه و شاهین هستند.
بلدرچینها به دلیل گوشت لذیذ و تخمهای مغذی خود، مورد توجه انسانها نیز قرار دارند. در بسیاری از نقاط جهان، از بلدرچین به عنوان غذای لذیذی در آشپزی استفاده میشود.
اما در کنار ارزش غذایی، بلدرچینها از نظر زیبایی و آواز نیز مورد توجه هستند. نغمهی زیبای بلدرچین، در هنگام طلوع و غروب آفتاب، شنونده را به وجد میآورد.
بلدرچینها پرندگانی صلحجو و آرام هستند. آنها از انسانها دوری میکنند و در صورت احساس خطر، به سرعت پرواز میکنند و خود را در میان علفها پنهان میکنند.
نتیجه گیری:
حفاظت از بلدرچینها و زیستگاههایشان، امری ضروری است. شکار بیرویه، تخریب زیستگاهها و استفاده از سموم دفع آفات، از جمله عواملی هستند که بلدرچینها را در معرض خطر قرار میدهند.
ما باید با احترام به طبیعت و حیات وحش، در حفظ این پرندگان زیبا و مفید کوشا باشیم.
انشا دوم خاطره ای درباره بلدرچین
مقدمه:
هنوز خنکای صبحگاهی در هوا بود و خورشید به آرامی از پشت کوهها طلوع میکرد که به همراه پدر و عمویم راهی شکار بلدرچین در دشتهای طلایی شدیم.
بدنه:
من در آن زمان پسری 10 ساله بودم و برای اولین بار بود که به شکار میرفتم.
دشتها پوشیده از گلهای وحشی و علفهای بلند بودند و پرندگان مختلف در آسمان پرواز میکردند.
پدر و عمویم تفنگهای شکاری خود را به دست گرفته بودند و من نیز با شور و اشتیاق در کنارشان قدم برمیداشتم.
ناگهان، صدای بال زدن پرندهای از دور به گوشمان رسید.
پدرم به من اشاره کرد که ساکت باشم و به دقت به اطراف نگاه کنم.
چند لحظه بعد، بلدرچینی را دیدم که در میان علفها در حال پرواز بود.
پدرم تفنگش را به سمت بلدرچین نشانه گرفت و شلیک کرد.
بلدرچین از هوا به زمین افتاد و ما به سمت آن دویدیم.
با خوشحالی بلدرچین را از روی زمین برداشتم و به پدرم نشان دادم.
پدرم با لبخندی بر لب گفت: “آفرین پسرم! اولین شکار تو بود.”
نتیجه گیری:
آن روز، خاطرهای فراموشنشدنی در ذهن من نقش بست. خاطرهای از شکار بلدرچین در دشتهای طلایی، در کنار پدر و عمویم.
اما مهم است که شکار را به صورت مسئولانه و با احترام به محیط زیست انجام دهیم.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.