انشا

انشا درباره بهترین شعر یا داستانی که خوانده‌ام با مقدمه و بدنه و نتیجه گیری

در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره بهترین شعر یا داستانی که خوانده‌ام برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.

✍انشا درباره بهترین شعر یا داستانی که خوانده‌ام✍

مقدمه:
هر یک از ما در زندگی با داستان‌ها و شعرهای بسیاری مواجه می‌شویم که هرکدام می‌توانند تأثیری عمیق بر ذهن و روحمان بگذارند. اما برای من، شعری که بیشترین تأثیر را داشته و همیشه در ذهنم نقش بسته است، “بنی‌آدم” اثر سعدی، شاعر بزرگ ایرانی است.

بدنه:
این شعر کوتاه، اما پرمعنا، مفهومی عمیق از انسانیت و همدلی را به ما می‌آموزد. سعدی در این شعر، انسان‌ها را مانند اعضای یک بدن تشبیه می‌کند؛ اعضایی که اگر یکی از آن‌ها آسیب ببیند، بقیه نیز از آن رنج می‌برند. او می‌گوید که اگر کسی نسبت به درد و رنج دیگران بی‌تفاوت باشد، شایسته‌ی نام انسان نیست.

اولین باری که این شعر را خواندم، عمق و سادگی پیام آن مرا به فکر فرو برد. در جهانی که گاهی به نظر می‌رسد افراد تنها به منافع خود فکر می‌کنند، این شعر یادآور این است که ما به عنوان انسان‌ها باید نسبت به یکدیگر مهربان و حساس باشیم. وقتی که این شعر را با دقت بیشتری خواندم، متوجه شدم که سعدی نه تنها به همدردی و کمک به دیگران اشاره می‌کند، بلکه به مسئولیت اجتماعی هر فرد نیز توجه دارد.

این شعر برای من فراتر از یک اثر ادبی است؛ بلکه به عنوان یک راهنما و الهام‌بخش در زندگی عمل می‌کند. هر زمان که با مشکلی مواجه می‌شوم یا کسی را در سختی می‌بینم، این شعر در ذهنم زنده می‌شود و به من یادآوری می‌کند که همه ما بخشی از یک کل بزرگ‌تر هستیم و کمک به یکدیگر نه‌تنها وظیفه‌ای اخلاقی، بلکه ضرورتی انسانی است.

سعدی با استفاده از زبان ساده و بیانی قدرتمند، حقیقتی جهانی را بیان می‌کند که مرزهای جغرافیایی و فرهنگی را در می‌نوردد. پیام او درباره‌ی همدلی و یگانگی انسان‌ها، همچنان پس از قرن‌ها به عنوان یکی از مهم‌ترین اصول انسانی باقی مانده است.

نتیجه گیری:
در پایان، می‌توانم بگویم که شعر “بنی‌آدم” بهترین شعری است که تاکنون خوانده‌ام. این شعر نه تنها از نظر ادبی زیبا و قوی است، بلکه از نظر معنایی، اثری عمیق و تأثیرگذار است که هر بار خواندن آن، به من یادآوری می‌کند که باید در برابر درد و رنج دیگران بی‌تفاوت نباشم و همواره به فکر کمک به دیگران باشم. این شعر به من یاد داد که انسانیت واقعی در همدلی، کمک و احترام به دیگران نهفته است.

✍انشا دوم درباره بهترین شعر یا داستانی که خوانده‌ام✍

مقدمه:
در طول زندگی‌ام، کتاب‌ها و داستان‌های بسیاری را خوانده‌ام که هرکدام به‌نوبه‌ی خود تأثیرات خاصی بر من گذاشته‌اند، اما یکی از داستان‌هایی که همیشه در ذهنم باقی مانده و مرا عمیقاً تحت تأثیر قرار داده، داستان «شازده کوچولو» اثر آنتوان دو سنت‌اگزوپری است. این داستان نه تنها یک روایت ساده از ماجراجویی یک پسر کوچک در سیارات مختلف است، بلکه درس‌هایی عمیق درباره‌ی زندگی، عشق، دوستی و انسانیت به ما می‌آموزد.

بدنه:
«شازده کوچولو» با زبان ساده و شیرین خود، توانست مرا به دنیایی ببرد که در آن همه چیز به شکلی ساده و بی‌پیرایه بیان می‌شود. شازده کوچولو که از سیاره‌ای کوچک آمده، در سفرهایش به سیارات دیگر با شخصیت‌های مختلفی آشنا می‌شود؛ از پادشاهی که تنها حکومت می‌کند تا تاجری که فقط مشغول شمارش ستاره‌هاست. هر یک از این شخصیت‌ها نمایانگر بخشی از دنیای بزرگسالان است و نشان می‌دهد که چگونه آن‌ها به دنیایی پیچیده و بی‌معنا گرفتار شده‌اند.

اما بخش جذاب داستان برای من، لحظه‌ای بود که شازده کوچولو با روباهی ملاقات می‌کند. روباه به او می‌گوید که برای درک واقعی چیزها باید آن‌ها را اهلی کرد؛ به‌عبارتی، برای ایجاد پیوند و دوست داشتن، باید وقت گذاشت و رابطه‌ای عمیق و انسانی ایجاد کرد. این جمله‌ی معروف روباه که «فقط با قلب می‌توان خوب دید. آنچه اصل است از چشم‌ها پنهان است»، برای من بسیار تاثیرگذار بود و مرا به تأمل واداشت. این بخش از داستان به من یاد داد که مهم‌ترین چیزها در زندگی، چیزهایی نیستند که به‌سادگی قابل دیدن و لمس کردن باشند، بلکه احساسات، ارتباطات و روابط انسانی عمیق‌ترین و ارزشمندترین دارایی‌های ما هستند.

علاوه بر این، «شازده کوچولو» مرا به فکر فرو برد که گاهی بزرگ‌ترها فراموش می‌کنند چه چیزی در زندگی واقعاً اهمیت دارد. آن‌ها بیش از حد درگیر مشغله‌های روزمره و مسائل مالی می‌شوند و از دنیای کودکی، تخیل و زیبایی‌های ساده زندگی فاصله می‌گیرند. این داستان به من یادآوری کرد که نباید این جنبه‌های زیبا و ساده زندگی را نادیده گرفت و باید همیشه جایی برای رؤیاپردازی و دوست داشتن باز گذاشت.

نتیجه گیری:
در مجموع، داستان «شازده کوچولو» نه تنها بهترین داستانی است که خوانده‌ام، بلکه در هر بار خواندن آن چیزهای جدیدی برای یادگیری پیدا می‌کنم. این داستان با سادگی و عمق خود، به من یاد داد که چگونه می‌توان به دنیا با نگاهی متفاوت و عمیق‌تر نگاه کرد و قدر لحظه‌ها و روابط انسانی را دانست.

امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.

به این مقاله امتیاز دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا