انشا درباره جان بخشی به ابر
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره جان بخشی برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره جان بخشی به ابر
مقدمه:
سلام، من ابر هستم. من یک تکه بزرگ آب هستم که در هوا شناور است. من می توانم سفید، خاکستری یا سیاه باشم. من می توانم بزرگ یا کوچک باشم.
بدنه:
من در همه جا هستم. من در آسمان بالای سر شما، در اقیانوس ها، در رودخانه ها و حتی در اتمسفر زمین هستم.
من یک شکل طبیعی هستم. من توسط تبخیر آب ایجاد می شوم. وقتی آب گرم می شود، به بخار تبدیل می شود. بخار هوا را بالا می برد و ابر ایجاد می کند.
من یک نقش مهم در چرخه آب ایفا می کنم. من به زمین کمک می کنم تا آب را در خود نگه دارد. من همچنین به آبیاری گیاهان و زمین کمک می کنم.
من یک منظره زیبا هستم. من می توانم آسمان را سفید یا خاکستری کنم. من می توانم سایه های زیبا روی زمین ایجاد کنم.
من همچنین می توانم خطرناک باشم. من می توانم باران، برف یا تگرگ ایجاد کنم. من همچنین می توانم طوفان ایجاد کنم.
من یک ابر هستم. من یک شکل طبیعی هستم که نقش مهمی در جهان ایفا می کند. من می توانم زیبا، خطرناک یا هر دو باشم.
خاطره ای از ابر:
یک روز، من در حال قدم زدن در پارک بودم که باران گرفت. من از زیر درختی پناه گرفتم و به آسمان نگاه کردم. ابرهای خاکستری در آسمان جمع شده بودند. آنها مانند کوه های بزرگ به نظر می رسیدند.
باران به شدت می بارید. قطرات باران روی صورتم می خوردند. اما من از زیبایی ابرها لذت می بردم.
باران تمام شد و من از زیر درخت بیرون آمدم. ابرها هنوز در آسمان بودند، اما اکنون سبک تر به نظر می رسیدند. آنها مانند خزهای سفید به نظر می رسیدند.
من به آسمان نگاه کردم و لبخند زدم. من خوشحال بودم که ابرها را دیده بودم. آنها زیبا بودند و من از دیدن آنها لذت بردم.
نتیجه گیری:
من یک ابر هستم. من یک شکل طبیعی هستم که نقش مهمی در جهان ایفا می کند. من می توانم زیبا، خطرناک یا هر دو باشم.
من از اینکه یک ابر هستم خوشحالم. من از زیبایی و قدرت خود لذت می برم.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.