انشا

انشا درباره جان بخشی به فرش

در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره جان بخشی به اشیا برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.

✍انشا درباره جان بخشی به فرش✍

مقدمه
من یک فرش هستم. یک فرش دستباف ایرانی. من از پشم مرغوب بافته شده‌ام و دارای طرح‌ها و رنگ‌های زیبایی هستم.

بدنه:
من در یک کارگاه کوچک در یکی از روستاهای ایران بافته شده‌ام. توسط دستان هنرمند یک بافنده ماهر.
من مدت زیادی است که در این کارگاه هستم. شاهد آمدن و رفتن افراد زیادی بوده‌ام. شاهد شادی و غم آنها بوده‌ام.
من از اینکه بخشی از زندگی انسان‌ها هستم، خوشحالم. من می‌دانم که نقش مهمی در زندگی آنها ایفا می‌کنم.
من گرما و آرامش را به خانه‌ها می‌بخشم. من باعث زیبایی و شکوه خانه‌ها می‌شوم.
من یک فرش دستباف ایرانی هستم. من یک اثر هنری هستم. من یک میراث فرهنگی هستم.

خاطره‌ای از خود:
من در طول زندگی‌ام، چیزهای زیادی دیده‌ام و شنیده‌ام. من با انسان‌های مختلفی آشنا شده‌ام.
یک روز، من در حال بافته شدن بودم که یک کودک کوچک وارد کارگاه شد. او با دیدن من، لبخند زد و شروع به خندیدن کرد. من احساس خوشحالی کردم. من می‌دانستم که باعث خوشحالی او شده‌ام.
یک روز دیگر، من در حال قرار گرفتن در یک خانه جدید بودم. یک خانواده خوشحال وارد خانه شدند. آنها با دیدن من، به یکدیگر نگاه کردند و لبخند زدند. من احساس رضایت کردم. من می‌دانستم که بخشی از زندگی آنها خواهم شد.
من از تجربیاتی که در طول زندگی‌ام داشته‌ام، چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام. من یاد گرفته‌ام که زیبایی و هنر می‌توانند باعث شادی و رضایت انسان‌ها شوند. من یاد گرفته‌ام که باید از میراث فرهنگی خود مراقبت کنیم.

نتیجه گیری:
من یک فرش دستباف ایرانی هستم. من یک اثر هنری هستم. من یک میراث فرهنگی هستم. من با افتخار، بخشی از زندگی انسان‌ها هستم.

4.5/5 - (2 امتیاز)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا