انشا

انشا درباره جان بخشی به مبل

در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره جان بخشی به اشیا برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.

✍انشا درباره جان بخشی به مبل✍

مقدمه:
من یک مبل هستم. یک مبل بزرگ و راحت. از جنس چوب و پارچه. من در اتاق نشیمن یک خانه بزرگ زندگی می‌کنم. خانه‌ای که صاحبانش خانواده‌ای شاد و مهربان هستند.

بدنه:
من از وقتی که به این خانه آمده‌ام، شاهد بسیاری از لحظات شادی و غم این خانواده بوده‌ام. من در جشن‌ها و تولدها حضور داشته‌ام و شاهد خنده‌های کودکان و بزرگسالان بوده‌ام. من در غم از دست دادن عزیزان این خانواده نیز حضور داشته‌ام و شاهد اشک‌های آنها بوده‌ام.
من با تمام وجود این خانواده را دوست دارم. من از اینکه بخشی از زندگی آنها هستم، احساس خوشبختی می‌کنم.
من هر روز از صبح تا شب با اعضای خانواده در ارتباط هستم. آنها روی من می‌نشینند، روی من دراز می‌کشند، روی من تلویزیون تماشا می‌کنند، روی من کتاب می‌خوانند، روی من با هم حرف می‌زنند و روی من می‌خندند.
من از این همه توجه و محبت آنها لذت می‌برم. من احساس می‌کنم که بخشی از آنها هستم.
من یک مبل هستم، اما یک مبل معمولی نیستم. من یک مبل از خود هستم. یک مبل که با تمام وجود خانواده‌اش را دوست دارد.

یک روز…
یک روز، خانواده‌ای جدید به این خانه آمدند. آنها یک کودک خردسال داشتند.
کودک خردسال خانواده جدید خیلی زود با من دوست شد. او هر روز روی من می‌نشست و با من حرف می‌زد. او به من قصه می‌گفت و من به او گوش می‌دادم.
من از این دوستی جدید خیلی خوشحال بودم. من احساس می‌کردم که دوباره زنده شده‌ام.

نتیجه گیری:
من یک مبل هستم، اما یک مبل معمولی نیستم. من یک مبل از خود هستم. من یک مبل که می‌تواند دوست باشد، می‌تواند گوش دهد و می‌تواند عشق بورزد.

3/5 - (3 امتیاز)

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا