انشا درباره جان بخشی به چشم

در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره جان بخشی به اشیا برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره جان بخشی به چشم
مقدمه:
من، چشم هستم. من پنجرهای به دنیا هستم. من به شما اجازه میدهم که دنیا را ببینید.
بدنه:
من از اجزای مختلفی تشکیل شدهام. قرنیه، عدسی، مردمک، شبکیه، و عصب بینایی، از مهمترین اجزای من هستند.
قرنیه، لایه شفاف جلوی چشم است که نور را به داخل چشم هدایت میکند. عدسی، نور را متمرکز میکند تا تصاویر واضحی را روی شبکیه ایجاد کند. مردمک، سوراخی در مرکز عنبیه است که مقدار نوری که وارد چشم میشود را کنترل میکند. شبکیه، لایه پشتی چشم است که نور را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند. عصب بینایی، سیگنالهای الکتریکی را از شبکیه به مغز میفرستد.
من یک عضو حیاتی بدن هستم. بدون من، نمیتوانید دنیا را ببینید.
من میتوانم دنیا را به شما نشان دهم. میتوانم زیبایی طبیعت، شگفتیهای جهان، و چهرههای عزیزان شما را به شما نشان دهم.
من میتوانم به شما کمک کنم که یاد بگیرید. من میتوانم به شما کمک کنم که دنیا را درک کنید.
من میتوانم به شما کمک کنم که زندگی کنید. من به شما اجازه میدهم که زیبایی دنیا را ببینید و از آن لذت ببرید.
خاطرهای از خود:
یک روز، من یک دختر بچه کوچک را دیدم که در حال بازی بود. او خیلی خوشحال بود و میخندید. من از دیدن او خوشحال شدم.
من به او اجازه دادم که دنیا را ببیند. او رنگهای زیبای گلها را دید. او شکلهای مختلف درختان را دید. او حیوانات کوچک را دید که در حال بازی بودند.
او دنیا را با چشمان من دید. او دنیا را با چشمانی پر از شادی و لبخند دید.
نتیجه گیری:
من، چشم هستم. من پنجرهای به دنیا هستم. من به شما اجازه میدهم که دنیا را ببینید. من به شما اجازه میدهم که زندگی کنید.