انشا درباره روزی که دوست دارم تکرار شود کلاس هفتم با مقدمه و بدنه و نتیجه گیری
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره روزی که دوست دارم تکرار شود برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره روزی که دوست دارم تکرار شود
مقدمه:
روزی که دوست دارم تکرار شود، روزی است که در آن، با خانواده و دوستانم، لحظات خوشی را سپری کردم. آن روز، هوا بسیار عالی بود و ما در پارک قدم می زدیم.
بدنه:
در پارک، من با دوستانم بازی کردم و با خانواده ام، قدم زدم. ما از بودن در کنار هم، بسیار لذت بردیم.
در آن روز، من احساس بسیار خوبی داشتم. من احساس می کردم که همه چیز در زندگی، خوب است. من احساس می کردم که همه چیز، در جای خودش قرار دارد.
من دوست دارم آن روز، دوباره تکرار شود تا دوباره آن احساس خوب را تجربه کنم.
خاطره ای از آن روز:
یکی از خاطرات زیبای من از آن روز، مربوط به زمانی است که با دوستانم در پارک بازی می کردیم. آن روز، ما بازی قایم موشک بازی می کردیم.
من، در یک درخت مخفی شدم و دوستانم، دنبال من می گشتند. آنها، مدتی دنبال من گشتند، اما نتوانستند مرا پیدا کنند.
من، از دیدن اینکه آنها، نمی توانند مرا پیدا کنند، بسیار خوشحال شدم. من، زیر درخت، نشستم و به آنها نگاه می کردم.
آنها، مدتی به دنبال من گشتند، اما نتوانستند مرا پیدا کنند. سرانجام، خسته شدند و به سمت من آمدند.
وقتی آنها مرا دیدند، بسیار خوشحال شدند. آنها، به من گفتند که مرا خیلی خوب مخفی کرده ام.
من، از آن روز، بسیار خوشم آمد. آن روز، یکی از بهترین روزهای زندگی من بود.
نتیجه گیری:
آن روز، روزی بود که من احساس بسیار خوبی داشتم. من احساس می کردم که همه چیز در زندگی، خوب است. من احساس می کردم که همه چیز، در جای خودش قرار دارد.
من دوست دارم آن روز، دوباره تکرار شود تا دوباره آن احساس خوب را تجربه کنم.
انشا دوم درباره روزی که دوست دارم تکرار شود
مقدمه:
روزی که دوست دارم تکرار شود، روزی است که برای اولین بار به مدرسه رفتم. آن روز، روز بسیار هیجان انگیزی بود. من، از همان کودکی، علاقه زیادی به مدرسه و یادگیری داشتم.
بدنه:
آن روز، صبح زود از خواب بیدار شدم و با لباس های نو و مرتب، آماده رفتن به مدرسه شدم. پدر و مادرم نیز، مرا بدرقه کردند.
وقتی به مدرسه رسیدم، با فضایی جدید و متفاوت روبرو شدم. بچه های زیادی در مدرسه بودند که من آنها را نمی شناختم.
معلم ما، خانم مهربانی بود که با لبخندی گرم، ما را به کلاس خوشامد گفت. او، ما را با مدرسه و قوانین آن آشنا کرد.
در آن روز، ما درس های زیادی یاد گرفتیم. ما، با حروف الفبا، اعداد، رنگ ها و شکل ها آشنا شدیم.
من، از آن روز، به مدرسه رفتن علاقه مند شدم. من، هر روز، با اشتیاق به مدرسه می رفتم و از یادگیری لذت می بردم.
خاطره ای از روزی که دوست دارم تکرار شود:
یکی از خاطرات زیبای من از روزی که به مدرسه رفتم، مربوط به زمانی است که برای اولین بار، درس نوشتن را یاد گرفتم.
آن روز، معلم ما، به ما یاد داد که چگونه با مداد، روی کاغذ بنویسیم. من، با تلاش زیاد، توانستم برای اولین بار، کلمه “مادر” را بنویسم.
من، از اینکه توانستم برای اولین بار، کلمه مادر را بنویسم، بسیار خوشحال بودم. من، آن روز، کلمه “مادر” را با خطی زیبا نوشتم و آن را به مادرم هدیه دادم.
مادر من، از دیدن آن کلمه، بسیار خوشحال شد و آن را با افتخار در اتاق خود گذاشت.
نتیجه گیری:
روزی که دوست دارم تکرار شود، روزی است که برای اولین بار به مدرسه رفتم. آن روز، روز بسیار هیجان انگیزی بود که من هرگز آن را فراموش نمی کنم.
من، امیدوارم که همیشه بتوانم در مدرسه درس بخوانم و دانش خود را افزایش دهم.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.