انشا

انشا درباره زلزله

در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره زلزله برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.

✍انشا درباره زلزله✍

مقدمه:
روزی روزگاری، پسری به اسم علیرضا در یک شهر کوچک زندگی می کرد. علیرضا، پسری مهربان و دوست داشتنی بود. او خیلی به خانواده اش علاقه داشت و همیشه با آنها وقت می گذراند.

بدنه:
یک روز، علیرضا در خانه بود که ناگهان زمین شروع به تکان خوردن کرد. علیرضا خیلی ترسیده بود. او نمی دانست چه کار کند.
مامان و بابا علیرضا، او را بغل کردند و گفتند: «نگران نباش، زلزله است. فقط باید آرام بمانیم و طبق آموزش هایی که دیده ایم عمل کنیم.»
علیرضا، با کمک مامان و بابا، زیر میز پناه گرفت. او دستانش را روی گوش هایش گذاشت تا صدای زلزله را نشنود.
زلزله، بعد از چند دقیقه، تمام شد. علیرضا، از زیر میز بیرون آمد. او خیلی خوشحال بود که سالم مانده است.
علیرضا، بعد از آن روز، همیشه به یاد زلزله افتاد. او همیشه به خانواده اش می گفت که چقدر به آنها علاقه دارد و چقدر از اینکه آنها را در کنار خود دارد خوشحال است.

اگر زلزله اتفاق افتاد، چه باید کرد؟
اگر در خانه هستید، زیر میز یا تختخواب پناه بگیرید.
از پنجره ها و درب ها دور بمانید.
از صحبت کردن با تلفن همراه خودداری کنید.
اگر در خیابان هستید، به مکانی امن بروید. از ساختمان ها و تیرهای برق دور بمانید.
اگر در ماشین هستید، ماشین را متوقف کنید و در مکانی امن کنار جاده توقف کنید.

نکات ایمنی در هنگام زلزله:
قبل از وقوع زلزله، یک برنامه اضطراری برای خانواده خود تهیه کنید.
به کودکان آموزش های لازم درباره زلزله را بدهید.
وسایل ضروری مانند آب، غذا، دارو و وسایل امدادی را در خانه و محل کار خود داشته باشید.

نتیجه گیری:
زلزله، یک بلای طبیعی است که می تواند خسارات و تلفات زیادی به بار آورد. اما اگر نکات ایمنی را رعایت کنیم، می توانیم از وقوع حوادث ناگوار جلوگیری کنیم.

امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.

4/5 - (1 امتیاز)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا