انشا درباره شب یلدا
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره شب یلدا برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره شب یلدا
مقدمه:
شب یلدا، بلندترین شب سال و یکی از کهنترین جشنهای ایرانیان است. این شب، از دیرباز به عنوان نمادی از پیروزی نور بر تاریکی و آغاز فصل زمستان گرامی داشته میشده است.
بدنه:
من عاشق شب یلدا هستم. زیرا در این شب، تمام اعضای خانواده دور هم جمع میشوند و با خوردن خوراکیهای خوشمزه و گفتن قصههای جالب، لحظات شاد و خاطرهانگیزی را در کنار یکدیگر سپری میکنند.
در شب یلدا، سفرهای رنگین پهن میشود که پر از خوراکیهای مخصوص این شب است. انار، هندوانه، آجیل، شیرینی و یلدای سرخ از جمله خوراکیهایی هستند که در این شب بر سر سفره یلدا قرار میگیرند.
انار، نمادی از برکت و فراوانی است. هندوانه، با رنگ قرمز و دانههای سیاه خود، نمادی از خورشید و تاریکی شب است. آجیل، نمادی از سلامتی و طول عمر است. شیرینی، نمادی از شادکامی و خوشبختی است. و یلدای سرخ، نمادی از عشق و محبت است.
در شب یلدا، بزرگترها برای کوچکترها قصههای شاهنامه و حکایات پندآموز تعریف میکنند. این قصهها، به کودکان درسهای زندگی را میآموزند و آنها را با فرهنگ و تاریخ ایران آشنا میکنند.
شب یلدا، فرصتی برای تجدید دیدارها و صلح و آشتی است. در این شب، کدورتها و دلخوریها کنار گذاشته میشوند و افراد با یکدیگر آشتی میکنند.
نتیجه گیری:
من معتقدم که شب یلدا، یک سنت ارزشمند و ملی است که باید حفظ و گرامی داشته شود. این شب، فرصتی برای تقویت روابط خانوادگی و ترویج فرهنگ ایرانی است.
انشا دوم درباره شب یلدا
مقدمه:
شب یلدا، بلندترین شب سال، همیشه برای من تداعی کننده خاطرات گرم و صمیمی در کنار خانواده است. از کودکی، این شب را با شور و شوق خاصی منتظر میماندم.
بدنه:
از چند روز قبل، تدارکات یلدا آغاز میشد و مادرم با کمک ما، سفرهای رنگین و پر از خوراکیهای خوشمزه میآراست. انار سرخ و دانههای یاقوتیاش، هندوانه شیرین و قرمزی که دل را میبرد، آجیل مشکلگشا با تنوع بینظیرش، و پشمکهای سفید و لطیف، همه و همه، زیبایی و طراوت خاصی به سفره یلدا میبخشیدند.
اما یلدا فقط خوراکیهای خوشمزه نبود. این شب، فرصتی بود برای دورهم جمع شدن اعضای خانواده و گفتن و شنیدن خاطرات شیرین و گاه غمانگیز. بزرگترها از گذشتهها میگفتند و ما، کودکان، با شور و شوق به حرفهایشان گوش میدادیم. گاه از خنده رودهبر میشدیم و گاه اشک در چشمانمان حلقه میزد.
فال حافظ یکی از بخشهای جدانشدنی شب یلدا بود. هر یک از اعضای خانواده با نیت و آرزویی، دیوان حافظ را میگشودند و به فال خود گوش میدادند. تعبیر فالها، گاه خندهدار و گاه تاملبرانگیز بود، اما همیشه شور و هیجان خاصی به شب یلدا میبخشید.
یکی از خاطرات یلدا که هیچگاه از یادم نمیرود، مربوط به زمانی است که حدود 10 سال داشتم. آن شب، برف سنگینی باریده بود و تمام زمین را سفیدپوش کرده بود. در حالی که بخاری از دودکش خانه به آسمان میرفت، ما دور کرسی گرم جمع شده بودیم و به صحبت و خنده میپرداختیم. ناگهان، برق قطع شد و خانه در تاریکی فرو رفت. در ابتدا کمی ترسیدیم، اما پدرم با روشن کردن شمع و فانوس، فضایی گرم و صمیمی ایجاد کرد. آن شب، به دور از نور مصنوعی و در تاریکی مطلق، قصهها و خاطرات بیشتری از بزرگترها شنیدیم و خندیدیم و لذت بردیم.
نتیجه گیری:
شب یلدا، با تمام خاطرات شیرین و لحظات شادش، همیشه در ذهن من باقی خواهد ماند. این شب، یادآور دورهم بودن، صمیمیت و عشق در خانواده است و هر سال، با فرا رسیدن آن، شور و شوق و خاطرات آن شبهای به یاد ماندنی در من زنده میشود.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.