انشا درباره صبر
در این مطلب از سایت موضوع، اانشا درباره صبر برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره صبر
مقدمه:
همه ما در زندگی خود با موقعیتهایی روبرو میشویم که نیاز به صبر و شکیبایی دارند. صبر مانند یک کلید طلایی است که میتواند درهای موفقیت و خوشبختی را به روی ما باز کند.
بدنه:
یک روز که به همراه مادرم به خرید رفته بودیم، در صف طولانی صندوق منتظر ماندیم. من که از انتظار خسته شده بودم، شروع به غر زدن و بیقراری کردم. مادرم با لحنی مهربان به من گفت: “صبر داشته باش، بالاخره نوبت ما هم میشود.”
در آن لحظه، به یاد داستانی افتادم که معلمم برایمان تعریف کرده بود. داستان مورچهای که با صبر و حوصله، دانههای گندم را جمعآوری میکرد و برای زمستان خود ذخیره میکرد. مورچه با وجود سختیها و موانع، صبر خود را از دست نداد و در نهایت به هدف خود رسید.
با یادآوری این داستان، تصمیم گرفتم صبر پیشه کنم و منتظر بمانم. کم کم متوجه شدم که صبر فقط در صف خرید نیست، بلکه در تمام مراحل زندگی ما کاربرد دارد.
در درس خواندن، در ورزش، در روابط با دوستان و خانواده، و در تمام موقعیتهای دیگر، صبر و شکیبایی میتواند به ما کمک کند تا به موفقیت برسیم.
نتیجه گیری:
صبر مانند یک گوهر گرانبها است که باید آن را حفظ و مراقبت کنیم. با صبر و حوصله میتوانیم بر مشکلات غلبه کنیم و به اهداف خود دست یابیم.
انشا دوم داستان یک مورچه صبور
مقدمه:
گاهی وقتها، مثل مورچهای میشویم که در حال حمل یک تکه نان بزرگ است. با هر قدمی که برمیداریم، نان سنگینتر میشود و نفس نفس میزنیم. در این لحظه، فقط یک چیز میتواند به ما کمک کند: صبر
بدنه:
روزی روزگاری، مورچهای کوچک و زحمتکش به نام پاتو، در جستجوی غذا بود. ناگهان، تکه نان بزرگی را پیدا کرد. پاتو با خوشحالی نان را روی دوشش گذاشت و به سمت لانهاش راه افتاد.
اما نان خیلی سنگین بود. پاتو با هر قدمی که برمیداشت، خستهتر میشد. مورچههای دیگر از کنار او میگذشتند و با تعجب به او نگاه میکردند.
یکی از مورچهها به پاتو گفت: “چرا اینقدر اذیت میشوی؟ نان را رها کن و برو.”
اما پاتو به حرف او گوش نداد. او میدانست که اگر صبر کند، میتواند نان را به لانهاش برساند و غذای خانوادهاش را تامین کند.
پاتو به راهش ادامه داد. گاهی اوقات، زمین میخورد و نان از روی دوشش میافتاد. اما پاتو ناامید نمیشد. او دوباره نان را برمیداشت و به راهش ادامه میداد.
نتیجه گیری:
بالاخره، بعد از تلاش و صبر فراوان، پاتو نان را به لانهاش رساند. خانوادهاش از دیدن نان بسیار خوشحال شدند. پاتو به آنها گفت: “با صبر و حوصله میتوان به هر چیزی که میخواهید برسید.”
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.