انشا درباره صحنه ورود یک موش به خانه
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره صحنه ورود یک موش به خانه برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره صحنه ورود یک موش به خانه
مقدمه:
شب از نیمه گذشته بود و سکوت مطلق بر خانه حکمفرما بود. تنها صدای تق تق عقربه های ساعت دیواری به گوش می رسید. ناگهان، صدایی نامأنوس سکوت را شکست. صدایی شبیه به جیرجیر، که از گوشه ای از آشپزخانه به گوش می رسید.
بدنه:
من که از خواب بیدار شده بودم، با دقت به صدا گوش دادم. بله، درست شنیده بودم. یک موش به داخل خانه راه پیدا کرده بود!
ترس و وحشت وجودم را فرا گرفت. قلبم تندتر از قبل می تپید و موهای تنم سیخ شده بود. با احتیاط از رختخواب بیرون آمدم و به سمت آشپزخانه رفتم.
در تاریکی شب، چشم هایم به سختی می دیدند. به آرامی چراغ را روشن کردم و ناگهان موش را دیدم که در وسط آشپزخانه، مات و مبهوت ایستاده بود.
موش که از دیدن من وحشت زده شده بود، با سرعت برق و باد به سمت یکی از کابینت ها فرار کرد و پشت آن پنهان شد.
من که نمی دانستم چه کار کنم، مات و مبهوت به کابینت خیره شدم. ناگهان، گربه ی ملوسمان که از سر و صدا بیدار شده بود، به داخل آشپزخانه آمد.
گربه با دیدن موش، با حرص و ولع به سمت کابینت دوید و شروع به چنگ انداختن به آن کرد. موش که خود را در تله می دید، جیغ جیغ بلندی سر داد و از پشت کابینت بیرون پرید.
گربه در یک چشم به هم زدن موش را شکار کرد و آن را در دهانش گذاشت. من که از دیدن این صحنه وحشت زده شده بودم، با عجله از آشپزخانه بیرون رفتم و به اتاقم پناه بردم.
تا صبح نتوانستم بخوابم. مدام به فکر موش و گربه بودم. از یک طرف از شکار موش توسط گربه خوشحال بودم، و از طرف دیگر، از وحشت موش و جیغ هایش لرزه بر اندامم افتاده بود.
صبح که شد، به همراه مادرم به آشپزخانه رفتیم. مادرم با دیدن لکه های خون روی زمین، متوجه ماجرا شد. با هم کابینت ها را تمیز کردیم و تمام سوراخ ها و درزها را با سیمان و گچ گرفتیم تا دیگر هیچ موشی نتواند به داخل خانه راه پیدا کند.
نتیجه گیری:
از آن روز به بعد، هر شب قبل از خواب، تمام درزها و سوراخ های خانه را به دقت بررسی می کنم تا مطمئن شوم که هیچ موش دیگری به داخل خانه راه پیدا نکند.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.