انشا درباره غیبت
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره غیبت برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره غیبت
مقدمه:
غیبت، یکی از گناهان کبیره است که در دین اسلام، به شدت از آن نهی شده است. غیبت، یعنی سخن گفتن دربارهی دیگری به صورت غیبت و عیبجویی.
بدنه:
غیبت، آثار زیانباری بر فرد و جامعه دارد. فرد غیبتکننده، علاوه بر اینکه مرتکب گناه شده است، اعتماد دیگران را نیز از دست میدهد. غیبت، باعث ایجاد اختلاف و کدورت بین افراد میشود و به روابط اجتماعی آسیب میرساند.
غیبت، میتواند باعث آسیب به آبروی شخص غیبتشده شود. غیبت، میتواند باعث شود که دیگران دربارهی شخص غیبتشده، قضاوت نادرستی داشته باشند.
غیبت، باعث میشود که انسان، به انسانهای دیگر بدبین شود. غیبت، باعث میشود که انسان، به این باور برسد که همهی افراد، عیبهای زیادی دارند.
راههای پیشگیری از غیبت:
برای پیشگیری از غیبت، باید به نکات زیر توجه کرد:
- از سخن گفتن دربارهی دیگران، بدون حضور آنها، خودداری کنید.
- سعی کنید، همیشه در مورد دیگران، قضاوت مثبت داشته باشید.
- اگر میخواهید دربارهی کسی صحبت کنید، حتماً از او اجازه بگیرید.
- اگر احساس میکنید که ممکن است دربارهی کسی غیبت کنید، موضوع را تغییر دهید.
نتیجه گیری:
غیبت، یکی از گناهان کبیره است که آثار زیانباری بر فرد و جامعه دارد. برای پیشگیری از غیبت، باید به نکات گفته شده توجه کرد.
انشا دوم خاطره ای درباره غیبت
مقدمه:
سالها پیش، در دوران دبیرستان، در یک کلاس درس بودم. یکی از همکلاسیهایم، دختری بود که بسیار باهوش و درسخوان بود. او همیشه نمرات خوبی میگرفت و در درسها، کمکحال دیگران بود.
بدنه:
یک روز، در کلاس درس، یکی از همکلاسیهایم، که دختری بود بسیار بداخلاق و حسود، شروع به غیبت کردن از آن دختر باهوش کرد. او گفت که آن دختر، فقط درس میخواند و به هیچ چیز دیگری اهمیت نمیدهد. او گفت که آن دختر، خیلی مغرور است و با کسی دوست نمیشود.
من، در آن لحظه، خیلی ناراحت شدم. من، آن دختر باهوش را میشناختم و میدانستم که او، دختری مهربان و دوستداشتنی است. من، سعی کردم که جلوی آن دختر بداخلاق را بگیرم، اما او، گوشش را به حرفهای من نمیداد.
آن روز، بعد از کلاس درس، من، به آن دختر باهوش رفتم و از او عذرخواهی کردم. من، به او گفتم که آن دختر بداخلاق، دروغ گفته است و او، دختری مهربان و دوستداشتنی است.
آن دختر، کمی ناراحت شد، اما بعد، لبخندی زد و گفت: «مهم نیست. من، میدانم که او، دروغ میگوید.»
من، از آن روز، سعی کردم که کمتر در جمعهای دوستانه، دربارهی دیگران حرف بزنم. من، یاد گرفتم که غیبت، کار بسیار بدی است و میتواند به آبروی دیگران آسیب برساند.
نتیجه گیری:
غیبت، کار بسیار بدی است و میتواند به آبروی دیگران آسیب برساند. ما، باید همیشه سعی کنیم که از غیبت کردن دربارهی دیگران، خودداری کنیم.
انشا سوم خاطره ای درباره غیبت
مقدمه:
سالها پیش، در دوران دبیرستان، به همراه دوستانم در مدرسه بودیم. یکی از دوستانم، به نام علی، همیشه حرفهای زیادی دربارهی دیگران میزد. او، همیشه دربارهی عیبهای دیگران صحبت میکرد و از آنها انتقاد میکرد.
بدنه:
یک روز، علی، در حال صحبت دربارهی یکی از معلمان مدرسه بود. او، داشت دربارهی ظاهر معلمش حرف میزد و او را مسخره میکرد. من، که از این رفتار علی ناراحت شده بودم، به او گفتم که نباید دربارهی دیگران، بدون حضور آنها، صحبت کند.
علی، با عصبانیت، به من گفت که من، حق ندارم به او بفهمانم که چه کاری باید انجام دهد. او، گفت که من، آدم بیمزهای هستم و هیچوقت نمیتوانم با او بخندم.
من، از حرفهای علی، بسیار ناراحت شدم. من، احساس میکردم که علی، مرا قضاوت میکند و به من احترام نمیگذارد.
از آن روز به بعد، سعی کردم که کمتر با علی معاشرت کنم. من، نمیخواستم که با کسی دوست باشم که دربارهی دیگران، غیبت میکند.
چند ماه بعد، علی، به خاطر رفتارش، با معلم مدرسه، دعوا کرد. معلم مدرسه، از علی شکایت کرد و او را از مدرسه اخراج کرد.
من، از این اتفاق، بسیار ناراحت شدم. من، میدانستم که علی، به خاطر غیبتهایش، دچار این مشکل شده است.
این اتفاق، باعث شد که من، به اهمیت غیبت پی ببرم. من، فهمیدم که غیبت، میتواند باعث ایجاد مشکلات زیادی برای انسان شود.
نتیجه گیری:
از آن روز به بعد، سعی کردم که از غیبت کردن، خودداری کنم. من، همیشه سعی میکنم که دربارهی دیگران، قضاوت مثبت داشته باشم و از سخن گفتن دربارهی آنها، بدون حضور آنها، خودداری کنم.
خیلی خوب بود من دوست داشتم باورم نمیشه