انشا

انشا درباره قصه های مادربزرگ

در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره قصه های مادربزرگ برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.

✍انشا درباره قصه های مادربزرگ✍

مقدمه:
مادربزرگ من، با چهره‌ای مهربان و لبخندی گرم، قصه‌گوی بی‌نظیری است. قصه‌های او، دریچه‌ای به دنیای خیال و خاطره است که مرا به سرزمینی شگفت‌انگیز و پر از رمز و راز می‌برد.

بدنه:
هر بار که مادربزرگ قصه‌ای را آغاز می‌کند، گویی با جادوی کلماتش، مرا به سفری در دنیای خیال می‌برد. در این سفر، با پهلوانان و شاهزاده خانم‌ها، با دیوها و جادوگران، و با حیوانات و گیاهان سخنگو آشنا می‌شوم. قصه‌ها، قوه تخیل من را پرورش می‌دهند و به من کمک می‌کنند تا دنیای اطرافم را بهتر بشناسم.

قصه‌های مادربزرگ، گنجینه‌ای از راز و رمز هستند. هر قصه، درسی برای زندگی دارد. قصه‌ها به من می‌آموزند که چگونه با ظلم و ستم مبارزه کنم، چگونه به دیگران کمک کنم، چگونه از خود مراقبت کنم و چگونه در زندگی شاد و موفق باشم.

قصه‌های مادربزرگ، نغمه‌ای از عشق و محبت است. لحن مهربان و دلنشین مادربزرگ، گرمای عشق و محبت را به قلبم می‌تاباند. قصه‌ها، مرا به مادربزرگ و به نسل‌های گذشته پیوند می‌دهند و حس تعلق خاطر را در من تقویت می‌کنند.

خاطره‌ای از یک قصه:
یکی از قصه‌های مادربزرگ که هیچگاه از یادم نمی‌رود، قصه “دیو و دلبر” است. قصه دختری زیبا و مهربان به نام “بل” بود که توسط یک دیو زشت و ترسناک به اسارت گرفته شده بود. با گذشت زمان، بل با مهربانی و صبر خود، قلب دیو را نرم کرد و دیو به یک شاهزاده تبدیل شد. این قصه به من آموخت که با مهربانی و صبر می‌توان بر هر مشکلی غلبه کرد.

نتیجه گیری:
قصه‌های مادربزرگ، دریچه‌ای به دنیای خیال و خاطره است. قصه‌ها، گنجینه‌ای از راز و رمز، نغمه‌ای از عشق و محبت، و درس‌هایی برای زندگی هستند. قصه‌ها، خاطرات ماندگاری را در ذهن من ثبت می‌کنند که تا ابد در ذهن من باقی می‌مانند.

امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.

5/5 - (1 امتیاز)

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا