انشا درباره ماجرای یک کیک تولد
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره ماجرای یک کیک تولد برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره ماجرای یک کیک تولد
مقدمه:
در قلب یک آشپزخانهی پر از عطر و بوی خوش، یک کیک تولد در حال آماده شدن بود. این کیک برای تولد سارا، دختر کوچکی که عاشق رنگ صورتی و طعم توت فرنگی بود، پخته میشد.
بدنه:
کیک از آرد، شکر، تخم مرغ و عشق فراوان درست شده بود. بعد از اینکه از فر بیرون آمد، با خامهی صورتی پوشیده شد و با توت فرنگیهای تازه تزیین شد.
کیک منتظر بود تا سارا شمعهای روی آن را فوت کند و آرزویش را بگوید.
سارا با شور و اشتیاق منتظر رسیدن روز تولدش بود. او از صبح زود منتظر بود تا کیک تولدش را ببیند.
بالاخره، روز موعود فرا رسید. سارا با چشمان بسته منتظر بود تا کیک تولدش را ببیند. وقتی چشمانش را باز کرد، کیک صورتی و توت فرنگی را دید و از خوشحالی جیغ زد.
سارا شمعها را فوت کرد و آرزو کرد که همیشه شاد و سلامت باشد.
بعد از آن، همه دور کیک جمع شدند و با هم آواز خواندند و کیک را خوردند.
نتیجه گیری:
سارا آن روز بهترین تولدش را تجربه کرد. او از کیک خوشمزه، از بودن با خانواده و دوستانش و از تمام آرزوهای قشنگی که در آن روز داشت، لذت میبرد.
کیک تولد فقط یک کیک ساده نبود، بلکه نمادی از عشق، شادی و آرزو بود.
انشا دوم درباره ماجرای یک کیک تولد
مقدمه:
در یک روز گرم تابستانی، در خانهای پر از هیاهو، کیک تولدی روی میز منتظر بود تا شمعهایش روشن شوند و آرزوی یک ساله را به پرواز درآورند. کیک، با خامهای سفید و لطیف و تزیینی از توت فرنگیهای شاداب، منتظر بود تا با تمام وجودش در جشن تولد شادی کند.
بدنه:
اما ناگهان، صدای جیغ و فریادی از آشپزخانه به گوش رسید. گویا فاجعهای رخ داده بود! برق آشپزخانه قطع شده بود و کیک در تاریکی مطلق منتظر ماند. سکوت و تاریکی، طعم خوش کیک را تحت الشعاع قرار داده بود.
کیک با خود فکر کرد: “چه تولدی بدون شمع و نور و جشن؟” ناگهان، درخشش ضعیفی توجهش را جلب کرد. کرم شبتابی از تاریکی آشپزخانه به سمت کیک پرواز میکرد و با نور ضعیف خود مسیر را روشن میکرد.
کرم شبتاب به آرامی روی کیک نشست و با لحنی مهربان گفت: “نترس! من اینجا هستم تا به تو کمک کنم.”
کیک با تعجب پرسید: “تو میتوانی جشن تولدم را نجات دهی؟”
کرم شبتاب با لبخندی درخشان گفت: “به من اعتماد کن!” و با حرکت آرام خود، ردی از نور بر روی کیک ایجاد کرد. کرم شبتاب با هر خطی که میکشید، آرزوهای کودک را نقاشی میکرد. آرزوی سلامتی، شادی، و دوستی.
در همین زمان، خانواده کودک که از تاریکی و سکوت نگران شده بودند، به آشپزخانه برگشتند. با دیدن کیک و رد نورانی روی آن، شگفتزده شدند.
کودک با خوشحالی فریاد زد: “نگاه کنید! کیک تولد من چراغانی شده!”
خانواده با تعجب به کرم شبتاب نگاه کردند و فهمیدند که چه اتفاقی افتاده است. آنها از کرم شبتاب تشکر کردند و با روشن شدن شمعها، جشن تولد شروع شد.
کیک، در میان نور شمعها و خندههای شاد، خوشحالتر از همیشه بود. او فهمید که حتی در تاریکی و سکوت هم میتوان با خلاقیت و امید، شادی را به وجود آورد.
کرم شبتاب هم با دیدن شادی کودک، خوشحال بود. او فهمید که گاهی اوقات، نور کوچکی میتواند دنیایی را روشن کند.
نتیجه گیری:
و اینگونه بود که کیک تولدی که در تاریکی ناامید شده بود، با کمک کرم شبتاب و خلاقیت یک کودک، به زیباترین و شادترین تولد تبدیل شد.
انشا سوم درباره ماجرای یک کیک تولد
مقدمه:
در یک روز گرم تابستانی، یک کیک تولد شکلاتی روی پیشخوان آشپزخانه منتظر بود تا روز تولد سارا برسد. کیک با خامهی سفید و توت فرنگیهای قرمز تزئین شده بود و یک شمع عدد 7 روی آن خودنمایی میکرد. سارا عاشق شکلات بود و نمیتوانست صبر کند تا کیک را بچشد.
بدنه:
در طول روز، سارا با دوستانش بازی کرد، به پارک رفت و از هر لحظه لذت میبرد. اما در ذهنش فقط به فکر کیک تولد بود.
بالاخره شب فرا رسید و خانوادهی سارا دور هم جمع شدند. سارا شمعها را فوت کرد و آرزو کرد. بعد از آن، کیک را تکه تکه کردند و همه با لذت از آن خوردند.
کیک شکلاتی خیلی خوشمزه بود و سارا از اینکه با خانوادهاش تولدش را جشن گرفته بود، خیلی خوشحال بود.
اما ماجرای کیک تولد به اینجا ختم نشد. بعد از جشن تولد، سارا تکهای از کیک را برای صبحانه کنار گذاشت. صبح روز بعد، سارا با خوشحالی کیک را خورد و به مدرسه رفت.
در مدرسه، سارا تکهای از کیک را با دوستانش به اشتراک گذاشت. دوستانش از طعم کیک خیلی خوششان آمد و از سارا تشکر کردند.
نتیجه گیری:
سارا با خودش فکر کرد که چه روز قشنگی بود. او یک روز پر از شادی و کیک شکلاتی را پشت سر گذاشته بود.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.