انشا درباره هزار کوه اگر سد ره من شوند

در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره هزار کوه اگر سد ره من شوند برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره هزار کوه اگر سد ره من شوند
مقدمه:
تصور کنید که یک کوه بلند و پر از سنگ و صخره را جلوی خود میبینید. راهتان را سد کرده و عبور از آن غیرممکن به نظر میرسد. اما شما مصمم هستید که به آن طرف کوه بروید و به هدفتان برسید. در این لحظه به یاد این شعر سعدی میافتید:
هزار کوه اگر سد ره من شوند، بروم!
این شعر به شما دلگرمی میدهد و قوت قلبتان میشود. میدانید که با تلاش و پشتکار میتوانید از هر کوهی عبور کنید و به هر آنچه که میخواهید برسید.
داستان:
در یک جنگل سرسبز، پرنده کوچولویی به نام قناری زندگی میکرد. قناری عاشق گلهای آفتابگردان بود و آرزو داشت که هر روز در کنار آنها آواز بخواند. اما باغ آفتابگردان در آن طرف کوه بلندی قرار داشت و قناری نمیدانست چطور باید از آن عبور کند.
قناری از دوستانش کمک خواست. سنجاب گفت: “از من بپرس! من میتوانم خیلی سریع از درختها بالا بروم، اما نمیتوانم از کوه عبور کنم.” خرگوش گفت: “من میتوانم خیلی تند بدوم، اما کوه خیلی بلند است و من نمیتوانم به بالای آن برسم.”
قناری ناامید شده بود. به نظر میرسید که هیچ راهی برای رسیدن به باغ آفتابگردان وجود ندارد. اما ناگهان به یاد شعر سعدی افتاد. با خود گفت: “هزار کوه اگر سد ره من شوند، بروم!”
قناری تصمیم گرفت که خودش تلاش کند. بالهایش را باز کرد و با تمام توان شروع به پرواز کرد. از میان درختان و صخرهها عبور کرد و بالاخره به قله کوه رسید. قناری از دیدن منظرهی آن طرف کوه شگفتزده شد. باغ آفتابگردان درست در مقابل او بود.
قناری با خوشحالی به سمت باغ پرواز کرد و در میان گلهای آفتابگردان فرود آمد. او از ته دل آواز خواند و شادترین روز زندگیاش را سپری کرد.
نتیجهگیری:
این داستان به ما نشان میدهد که با تلاش و پشتکار میتوانیم به هر آنچه که میخواهیم دست پیدا کنیم. هیچ چیز غیرممکن نیست، فقط کافی است که به خودمان ایمان داشته باشیم و برای رسیدن به هدفمان تلاش کنیم.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.