انشا درباره وقتی باران می بارد
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره وقتی باران می بارد برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره وقتی باران می بارد
مقدمه:
وقتی باران میبارد، حسی عجیب و دلنشین در من بیدار میشود. صدای آرام و یکنواخت برخورد قطرات باران با زمین، مرا به دنیایی دیگر میبرد؛ دنیایی پر از آرامش و خیال. باران همیشه برایم معنایی خاص دارد، انگار که با هر قطرهاش، پیامآور صلح و آرامش است.
بدنه:
وقتی باران شروع به باریدن میکند، اولین کاری که میکنم این است که کنار پنجره میروم و به قطراتی که روی شیشه میلغزند، خیره میشوم. این لحظهها برایم پر از لذت است. هر قطرهای که روی شیشه مینشیند و سپس آرام آرام پایین میآید، مثل یک داستان کوتاه است که از آسمان برایم روایت میشود. انگار این قطرهها با من حرف میزنند، از سفر طولانیشان از ابرها تا زمین میگویند و من با گوش دادن به آنها، به آرامش میرسم.
باران که میبارد، دوست دارم کفشهایم را بپوشم و بیرون بروم. حس قدم زدن زیر باران برایم فوقالعاده است. وقتی قطرات خنک باران روی صورتم مینشینند، حس میکنم که همه نگرانیها و افکار منفی از ذهنم شسته میشود. باران با خود تازگی میآورد و من با هر قدمی که برمیدارم، احساس میکنم که زندگیام هم تازهتر و پرانرژیتر میشود.
باران همچنین فرصتی است برای خلوت کردن با خودم. وقتی در خانهام و باران بیرون میبارد، همه چیز ساکتتر و آرامتر به نظر میرسد. در این لحظهها، دوست دارم یک فنجان چای داغ بردارم و کنار پنجره بنشینم. به صدای باران گوش دهم و در افکارم غرق شوم. باران به من فرصت میدهد که در آرامش، درباره چیزهای مهم زندگی فکر کنم و شاید حتی تصمیمهای جدیدی بگیرم.
نتیجه گیری:
باران برایم نه تنها یک پدیده طبیعی، بلکه یک دوست و همراه است که با آمدنش، حس و حال مرا تغییر میدهد. وقتی باران میبارد، دنیا برایم زیباتر و دلپذیرتر میشود. انگار همه چیز جان تازهای میگیرد و من هم با هر قطره باران، تازهتر و پرانرژیتر میشوم. باران مرا به یاد میآورد که بعد از هر دوره خشکی و سختی، همیشه فرصتی برای شروع دوباره و شکوفا شدن وجود دارد.
انشا دوم درباره وقتی باران می بارد
مقدمه:
وقتی باران میبارد، من همیشه خیلی خوشحال میشوم. قطرات باران که از آسمان پایین میآیند، مثل یک بازی مهیج است که مرا به بیرون از خانه دعوت میکند. اولین چیزی که وقتی باران میبارد انجام میدهم، این است که از پنجره بیرون را نگاه میکنم. دوست دارم ببینم چطور قطرههای باران روی برگها، گلها و زمین میافتند و همه جا را خیس میکنند.
بدنه:
بعضی وقتها، وقتی باران خیلی شدید نیست، چترم را برمیدارم و به حیاط میروم. زیر چتر، حس میکنم در یک دنیای کوچک و رنگارنگ هستم که صدای قطرههای باران روی چتر مثل موسیقی آرامشبخش در آن پخش میشود. بعضی وقتها چترم را کنار میگذارم و میگذارم که قطرات باران روی صورتم ببارند. این لحظهها برایم خیلی هیجانانگیز است و حس میکنم که باران با من بازی میکند.
وقتی باران میبارد، دوست دارم با دوستانم در حیاط بازی کنم. پریدن در چالههای آب و دیدن پاشیدن آب به اطراف، یکی از سرگرمیهای مورد علاقه من است. همهمان میخندیم و از این لحظات شاد لذت میبریم. بعد از بازی در باران، وقتی خیس به خانه برمیگردم، مادرم با یک حوله گرم به استقبالم میآید و مرا خشک میکند. این لحظه هم خیلی دوستداشتنی است.
وقتی باران میبارد و در خانه هستم، صدای باران روی سقف مثل لالایی است. این صدا به من احساس آرامش میدهد و باعث میشود راحتتر بخوابم. بعضی وقتها هم کنار پنجره مینشینم و با یک کتاب یا یک فنجان شیرگرم، به صدای باران گوش میدهم. این لحظهها خیلی دلپذیر است و باعث میشود احساس آرامش و شادی کنم.
نتیجه گیری:
به نظر من، باران یک هدیه از طرف آسمان است. وقتی باران میبارد، همه چیز درخشانتر و زیباتر میشود. من از باران لذت میبرم و هر وقت میبارد، سعی میکنم بهترین استفاده را از آن ببرم، چه با بازی کردن در حیاط، چه با آرامش گرفتن در خانه. باران همیشه مرا شاد و خوشحال میکند و من از این حس لذت میبرم.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.