دوست ندارم با خانواده شوهرم رفت آمد کنم؟ بررسی مشاوره خانواده آویژه

به عنوان یک مشاور خانواده، بارها با زوج هایی مواجه شده ام که یکی از مهم ترین دغدغه های آنها ارتباط با خانواده همسر است. از جمله رایج ترین جمله هایی که در جلسات مشاوره می شنوم این است: «دوست ندارم با خانواده شوهرم رفت و آمد کنم.»
این احساس، بر خلاف تصور عمومی، الزاماً نشانه بی احترامی یا خودخواهی نیست. بسیاری از مراجعه کنندگان در مرکز مشاوره خانواده آویژه بیان می کنند که با وجود تلاش زیاد برای برقراری ارتباط، باز هم احساس بیگانگی، طرد یا اضطراب دارند.
گاهی خانواده همسر مانند یک گروه بسته عمل می کنند که فرد تازه وارد را نمی پذیرند، یا برخوردهایی دارند که باعث سلب امنیت روانی می شود.
در چنین شرایطی، حق هر فرد است که برای حفظ آرامش روانی خود، مرزهایی تعیین کند. وقتی کسی می گوید «دوست ندارم با خانواده شوهرم رفت و آمد کنم»، شاید در حال تلاش برای مراقبت از خود و رابطه اش باشد، نه تخریب آن. مهم این است که این موضوع در فضای گفت و گو با همسر، بدون سرزنش و قضاوت مطرح شود.
در مرکز مشاوره خانواده آویژه ما به افراد کمک می کنیم تا بتوانند این مرزها را به شیوه ای سالم، بدون تنش و با حفظ احترام متقابل مشخص کنند. ارتباط با خانواده همسر اگرچه مهم است، اما نباید به بهای از بین رفتن هویت و آرامش فرد تمام شود.
اگر شما هم با این چالش رو به رو هستید و احساس می کنید برای ادامه مسیر به حمایت حرفه ای نیاز دارید، مشاوران ما در مرکز مشاوره خانواده آویژه آمادهی همراهی با شما هستند.
آیا این احساس طبیعی است؟
ریشه های روانشناختی و اجتماعی جملهی «دوست ندارم با خانواده شوهرم رفت و آمد کنم»
(تحلیل تخصصی از دید مشاور خانواده)
وقتی فردی می گوید «دوست ندارم با خانواده شوهرم رفت و آمد کنم»، در واقع به یک وضعیت پرتنش درون روانی و بین فردی اشاره می کند. پشت این جمله ساده، ممکن است ترکیبی از احساسات، ترس ها و تجربیات گذشته وجود داشته باشد. در ادامه به مهم ترین ریشه های این مسئله می پردازیم:
1. احساس طرد شدن (Rejection Sensitivity)
یکی از قوی ترین محرک های دوری از خانواده همسر، احساس نادیده گرفته شدن یا طرد شدن از سمت آنهاست. وقتی فرد بارها سعی کرده خودش را وارد جمع کند اما با پاسخ های سرد، نگاه های قضاوت گر یا بی محلی رو برو شده، ذهن ناخودآگاه او «محیط خانواده شوهر» را به عنوان یک منبع استرس ثبت می کند.
مثال مشاوره ای:
مراجعه کننده ای می گفت: “هر بار مهمونی می ریم، اونا فقط با هم حرف می زنن، انگار من اصلاً اونجا نیستم.”
2. وجود قضاوت های ظاهری یا اقتصادی
وقتی خانواده شوهر مدام درباره لباس، وزن، سبک زندگی، یا حتی درآمد زن نظر می دهند، این احساس ناامنی و تحقیر به تدریج در او نهادینه می شود.
مثال:
«همین که لوازم بچه مو گرون خریدم، کلی بهم تیکه انداختن. انگار باید اجازه بگیرم که چی بخرم!»
3. فشارهای مقایسه ای (Comparison Pressure)
در بسیاری از خانواده ها، مقایسه بین عروس ها یا خواهرشوهرها بسیار شایع است. اگر زنی به دلیل موقعیت اجتماعی یا ویژگی های فردی متفاوت تر باشد (مثلاً تحصیل کرده تر، لاغرتر، مستقل تر)، گاهی ناخودآگاه با حسادت یا طرد مواجه می شود.
مثال:
مراجعی می گفت: “از وقتی فهمیدن خانواده ام وضع مالی خوبی دارن، رفتارشون با من تغییر کرد. دیگه صمیمی نیستن.”
4. عدم حمایت همسر
یکی از مهم ترین عوامل تشدیدکنندهی این مشکل، بی طرف بودن یا بی تفاوتی همسر است. اگر مرد در مقابل بی احترامی های خانواده اش سکوت کند یا همسرش را به «حساس بودن» متهم کند، زن احساس می کند هیچ تکیه گاهی ندارد و راهی جز فاصله گرفتن نمی بیند.
مثال:
“وقتی به شوهرم گفتم مادرت حرف بدی زد، گفت: تو خیلی زود رنجی!”
5. باورهای فرهنگی و نقش های سنتی
در بسیاری از فرهنگ ها، از زن انتظار می رود که همیشه صبور باشد، خانواده همسر را تحمل کند و حتی در برابر توهین یا بی احترامی سکوت کند. این باورها باعث می شود زن احساس کند خودش مقصر است و حق ندارد مرز بگذارد، تا جایی که دچار فرسودگی عاطفی می شود.
6. ترس از تأثیر منفی بر فرزندان
برخی زنان، علی رغم تمایل به قطع رابطه، فقط به خاطر فرزندشان این روابط را ادامه می دهند. اما وقتی احساس می کنند این فضا می تواند روی کودک هم اثر منفی بگذارد (مثلاً تبعیض بین بچهها، سردی رفتاری یا درگیری های لفظی)، ترجیح می دهند رابطه را محدود یا قطع کنند.
نقل قول از مراجع:
“من فقط برای اینکه پسرم با پسرعموهاش در تماس باشه می رم، وگرنه یه لحظه شم روحم له می شه.”
نتیجهگیری مشاورانه:
اینکه یک زن احساس کند نمی خواهد با خانواده شوهرش رفتوآمد کند، اغلب نتیجه ماه ها یا سال ها تجربه منفی است. به جای سرزنش، باید با نگاهی دقیق تر، آسیب شناسی و راهکارهای ارتباطی، احساسی و حمایتی را در نظر گرفت. در مرکز مشاوره خانواده آویژه، ما این موضوع را نه به عنوان یک مشکل رفتاری، بلکه به عنوان یک نیاز به مرزبندی سالم در روابط بررسی می کنیم.
راهکارهای مشاور خانواده
دوست ندارم با خانواده شوهرم رفت وآمد کنم؛ جمله ای که بسیاری از زنان با صدای بلند نمی گویند اما در دلشان تکرار می کنند. به عنوان مشاور خانواده، بارها با مراجعه کنندگانی روبرو شده ام که در جلسات مشاوره گفته اند:
«واقعاً خسته شدم. هر بار که با خانواده شوهرم دیدار می کنم، انرژی ام گرفته می شه.»
اما چرا چنین حسی به وجود می آید؟
چه دلایلی باعث می شود یک زن دیگر تمایلی به ارتباط با خانواده همسرش نداشته باشد؟
و مهم تر از آن، چه راهکارهایی برای مدیریت این شرایط وجود دارد؟
در ادامه به بررسی دلایل رایج برای اینکه چرا بعضی افراد دیگر دوست ندارند با خانواده شوهرشان رفت وآمد کنند، و همین طور چند راهکار ساده و مؤثر از زبان مشاور خانواده می پردازیم.
دلایل رایج برای قطع ارتباط یا کاهش رفت و آمد با خانواده شوهر:
- احساس طرد یا نادیده گرفته شدن
- دخالت های بی جا در زندگی شخصی
- قضاوت های ظاهری، مقایسه و تیکه انداختن
- حمایت نکردن همسر از زن در مقابل خانواده خودش
- ناهماهنگی فرهنگی یا شخصیتی
- تجربه حسادت یا رقابت از طرف اعضای خانواده شوهر
راهکارهای مشاور خانواده برای وقتی که نمی خواهی با خانواده شوهرت رفت و آمد کنی:
به عنوان مشاوره خانواده تلفنی، وقتی مراجعینم میگن:
«راستش دیگه حس خوبی به خانواده شوهرم ندارم و نمی خوام رفت و آمد کنم»
اولین کاری که می کنم، اینه که بهشون کمک کنم خودشون رو بابت این احساس، سرزنش نکنن. چون این احساس معمولاً از دلایل واقعی و مهمی میاد. ولی در عین حال، گاهی با چند قدم ساده میشه وضعیت رو مدیریت کرد.
1. مرز سالم مشخص کن
مرزبندی یعنی بدون دلخوری، نشون بدی که هر رفت وآمد یا رابطه ای، باید در چارچوب احترام و آرامش باشه. این مرز رو هم به همسرت بگو، هم به خودت.
مثال:
یکی از مراجعینم می گفت:
“گفتم دوست دارم فقط در مراسم های مهم باشم، نه همه مهمونی ها. چون حضور در اونجا برام سنگینه.”
2. با همسرت صادقانه و بدون جنگ حرف بزن
لزومی نداره از خانواده اش بد بگی. فقط از احساس خودت بگو. بگو وقتی فلان اتفاق می افته، احساس طرد یا بی احترامی می کنی. اینجوری احتمال درک شدن بیشتره.
مثال جمله پیشنهادی:
“من وقتی میرم اونجا و کسی باهام حرف نمیزنه یا جواب سرد میده، واقعاً ناراحت میشم و حس می کنم اضافی ام.”
3. همه رابطه ها رو قطع نکن – به اندازه باش
لازم نیست یا همیشه بری، یا هیچوقت نری. بعضی مواقع، حضور کوتاه، یا با فاصله، میتونه هم به خودت آرامش بده، هم طرف مقابل متوجه بشه باید رفتارش رو تغییر بده.
مثال:
“یکی از مراجعین تصمیم گرفت فقط سالی چند بار در جمع های بزرگ شرکت کنه. خودش می گفت: اون چند ساعتو تحمل می کنم، ولی در عوض حس عذاب وجدان ندارم.”
4. خودت رو با آدم هایی که دوستت دارن، احاطه کن
وقتی از طرف خانواده شوهر کمبود محبت می بینی، سعی کن انرژی مثبت رو از دوست ها، خانواده خودت یا فعالیت های شخصی بگیری.
مثال:
“خانمی تعریف می کرد بعد از هر دیدار که حالش گرفته می شد، با دوست صمیمیش پیاده روی یا کافی شاپ می رفت. اون تایم بهش کمک می کرد تعادل روحی شو برگردونه.”
5. اگر وضعیت خیلی فرساینده ست، کمک حرفه ای بگیر
گاهی مسئله فقط رفتار دیگران نیست؛ ممکنه ریشه در تجربیات گذشته، اعتمادبه نفس یا اضطراب اجتماعی هم داشته باشه. مشاور میتونه کمک کنه ریشهی مشکل مشخص بشه و راهکار شخصی سازی شده بگیری.
مثال:
“مراجعه کننده ای که از بچگی دائم قضاوت شده بود، حالا هم با رفتار خانواده شوهرش فلش بک میزد. با چند جلسه مشاوره تونست خیلی راحت تر از قبل رفتار کنه.”
حرف آخر مشاور:
اگر تو هم جزو اون دسته ای هستی که میگی:
«دوست ندارم با خانواده شوهرم رفت وآمد کنم»
بدون که این یه حسِ ممنوع یا عجیب نیست. چیزی که مهمه، اینه که چطور باهاش برخورد میکنی. نه باید خودتو سرزنش کنی، نه مجبور باشی تظاهر به خوشحال بودن بکنی.
گاهی، یکم فاصله گرفتن، میتونه احترام و آرامش بیشتری برای همه بیاره.
جمع بندی:
اگر احساس میکنی دوست نداری با خانواده شوهرت رفت وآمد کنی، این حس نه عجیب است و نه نشانهی ضعف. بلکه نشانه ای است که باید بیشتر به آرامش روانت توجه کنی. در مرکز مشاوره خانواده آویژه، ما به زنانی که در چنین موقعیت هایی هستند کمک می کنیم تا با حفظ عزت نفس، رابطه ها را مدیریت کنند و اگر لازم باشد، تصمیمات درستی بگیرند.
منبع: مرکز مشاوره آویژه// https://psychology.avije.org/