کلاس چهارم ابتدایی
معنی شعر اتّفاق ساده فارسی کلاس چهارم ابتدایی
معنی شعر اتّفاق ساده فارسی کلاس چهارم ابتدایی
آن روز شیشه ها را باران و برف می شست من مشق می نوشتم پروانه ظرف می شست |
آن روزکه باران و برف می بارید و شیشه ها را می شست من مشق می نوشتم و پروانه ظرف می شست. |
وقتی که نامه ات را مادر برای ما خواند باران پشتِ شیشه آرام و بی صدا ماند |
وقتی مادر نامه ات را برای ما می خواند باران هم بی صدا شده بود مثل این که آن هم می خواست نامه ات راگوش بدهد. |
درآن نوشته بودی حال تو خوبِ خوب است گفتی که سنگرما در جبهه ی جنوب است |
درنامه ات نوشته بودی که حال تو خیلی خوب است و جبهه ی شما درجنوب کشور قرار دارد. |
گفتی که ما همیشه درسایه ی خداییم گفتی که ما قرار هست این روزها بیاییم |
گفته بودی که تحت حمایت خداهستیم و قرار هست به زودی برگردیم. |
از شوق سطرِ آخر مادربلندخندید چشمان مهربانش برقی زد و درخشید |
با شنیدن سطر آخر مادر با صدای بلند خندید و چشمان مهربانش ازخوش حالی برق زد. |
یک قطره شبنم از گل بر روی برگ غلتید یک قطره روی شیشه مثل تگرگ غلتید |
یک قطره از گلبرگ گل روی برگ افتاد و یک قطره مثل تگرگ روی شیشه غلطید. |
یک قطره از دل من بر روی دفتر افتاد یک اتّفاق ساده درچشم مادر افتاد |
یک قطره اشک از اَعماق وجود من و از چشم من بر روی دفتر افتاد مادر خیلی راحت اشک در چشمانش جمع شد . |
باران پشت شیشه آمد به خانه ی ما آرام دست خود را می زد به شانه ی ما |
انگار باران پشت شیشه به خانه ی ما آمده بود و دست خود را آرام برشانه ی ما می زد که همه (باران وما) خوش حال بودیم و گریه می کردیم. |