کلاس چهارم ابتدایی

 معنی شعر باران فارسی کلاس چهارم ابتدایی

 معنی شعر باران فارسی کلاس چهارم ابتدایی

باز باران با ترانه
باگهرهای فراوان
می خورد بر بام خانه
دوباره باران باصدایی مثل ترانه و با دانه هایی مثل مروارید بربام خانه
می خورد.
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان
مرا به یاد روزی خوب و شیرین از گذشته ام در جنگل های گیلان
می اندازد.
کودکی ده ساله بودم
شاد وخرّم
نرم و نازک
چست و چابک
کودکی ده ساله ، شاد و با نشاط و با پوستی لطیف و نازک و پاهایی سریع و چالاک بودم.
باد و پای کودکانه
می دویدم همچو آهو
می پریدم از سرجو
دور می گشتم زخانه
باپاهای کودکانه ی خود مانند آهو از روی جوی ها می پریدم و از خانه دور می شدم.
می شنیدم از پرنده
از لب باد وزنده
داستان های نهانی
رازهای زندگانی
از آواز پرنده و صدای هوهوی باد قصّه های پنهانی و اسرار زندگی را می شنیدم .
برق چون شمشیربرّان
پاره می کرد ابرها را
تندر دیوانه غرّان
مشت می زد ابرها
آذرخش (صاعقه) مانند شمشیر ابرها را پاره می کرد و ابر مثل دیوانه
می غرید وبرخودش مشت می زد (می کوبید).
جنگل از باد گریزان
چرخ ها می زد چو دریا
جنگل بر اثر باد فراری و وزنده مانند دریایی به نظر می رسید که چرخ
می زند.
دانه های گِرد باران
پهن می گشتند هرجا
دانه های گرد باران در همه جا پخش می شدند.
سبزه در زیر درختان
رفته رفته گشت دریا
سبزه زار زیر درختان، از شدّت باران کم کم مانند دریا پُر از آب شد.
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا
داخل این دریای پرخروش، تصویر جنگل به صورت سروتَه (واژگون و سرنگون) دیده می شد.
بس گوارا بود باران!
بَه چه زیبا بود باران!
چه قدر آن باران دلنشین بود. بَه بَه چه قدر آن باران قشنگ بود.
می شنیدم اندر این گوهرفشانی
رازهای جاودانی
پندهای آسمانی
درمیان دانه های باران که مثل دُرُّ و مروارید همه جا پهن می شدند، اسرار ابدی و نصحیت ها و درس های آسمانی را می شنیدم.
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا
زندگانی خواه تیره ،
خواه روشن
هست زییا
این رازهای ابدی را از من گوش کن. برای کودکی که فردا برای خودش مردی خواهد شد. زندگانی چه سخت باشد وچه آسان ، همیشه زیباست.
2.9/5 - (9 امتیاز)

مقالات مرتبط

نظرات 2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا