کلاس پنجم ابتدایی

معنی شعر کار و تلاش درس هفدهم فارسی کلاس پنجم ابتدایی

معنی شعر کار و تلاش درس هفدهم فارسی کلاس پنجم ابتدایی

به راهی در، سلیمان دید موری
که با پای ملخ میکرد زوری
سلیمان (ع) در راهی، مورچه ای را دید که با پای یک ملخ، دسته و پنجه نرم میکرد و زور میزد.
به زحمت، خویش را هر سو کشیدی
وزان بار گران، هر دَم خمیدی
مورچه با زحمت خود را به هر سو میکشید و از آن بارِ سنگین (ملخ) هر لحظه به طرفی خم میشد.
ز هر گردی، برون افتادی از راه
زهر بادی، پریدی چون پر کاه
با هر گرد و غباری از راه اصلی خود خارج میشد و با هر بادی مثل پر کاه جابهجا میشد.
چنان بگرفته راه سعی در پیش
که فارغ گشته از هر کس، جز از خویش
آنچنان سعی و تلاش میکرد که به جز خودش به فکر کسی نبود.
به تندی گفت: «کای مسکین نادان
چرایی فارغ از مُلک سلیمان؟»
سلیمان با تندی به او گفت:«که ای بیچارهی نادان چرا از سرزمین سلیمان غافلی؟»
بیا زین ره، به قصر پادشاهی
بخور در سفرهی ما، هر چه خواهی
از این راه به قصر پادشاهی ما بیا و در سفره ی ما هر چیزی که میخواهی بخور.
چرا باید چنین خونابه خوردن
تمام عمرِ خود را بار بردن
چرا باید این چنین رنج و سختی بکشی و تمام عمر خود را بار جابهجا کنی؟
ره است اینجا و مردم رهگذارند
مبادا بر سرت پایی گذارند
اینجا سر راه است و مردم در حال گذشتن هستند مبادا (نکند) پایشان را بر روی تو بگذارند.
مکش بیهوده این بار گران را
میازار از برای جسم، جان را
بیهوده این بار سنگین را حمل نکن و جانت را برای جسم آزار نده.
بگفت: «از سور، کمتر گوی با مور
که موران را، قناعت خوشتر از سور
گفت: از جشن و شادی و سور و راحتی کمتر با مورچه حرف بزن زیرا برای مورچه ها صرفه جویی و خرسندی از جشن و مهمانی خوشتر و بهتر است.
نیفتد با کسی ما را سر و کار
که خود، هم توشه داریم و هم انبار
سر و کار ما با کسی نمیافتد (محتاج کسی نمیشویم) زیرا خودمان هم غذا (ذخیره) داریم هم جایی برای نگهداری آن (انبار).
مرا امّید راحته است زین رنج
من این پای ملخ، ندهم به صد گنج
من از این همه رنج و سختی آرزوی آسودگی و راحتی دارم و این پای ملخ به ظاهر کم ارزش را به صد گنج نمی دهم.
گَرَت همواره باید کامکاری
ز مور آموز رسم بُردباری
گر همواره برای تو پیروزی و کامروانی لازم است پس از مورچه، روش صبر و پایداری را یاد بگیر.
مرو راهی که پایت را ببندند
مکن کاری که هُشیاران بخندند
به راهی نرو که گرفتارت کنند و کاری انجام نده که انسان های هشیار و عاقل به تو بخندند. (تو را مسخره کنند.)
گهِ تدبیر، عاقل باش و بینا
ره امروز را مسپار فردا
هنگام اندیشه و فکر، عاقل و بینا باش و کار امروز را به فردا نسپار.
بکوش اندر بهارِ زندگانی
که شد پیرایهی پیری، جوانی
در دورهی جوانی تلاش کن زیرا جوانی زینت و زیور و زیبایی دوره ی پیری است.
5/5 - (1 امتیاز)

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا