بلای وحشتناکی : گرفتاری سختی |
خالق : آفریننده |
ناگهان : غیر منتظره |
لب به سخن باز کرد : شروع به حرف زدن کرد |
گردکان : درخت گردو |
تشکر : سپاس گزاری |
مشخص : معلوم |
گلبرگ : برگ گل |
جذب : چیزی را به سوی خود کشیدن |
نسیم مالیم : باد آرام |
به شگفت آمد : تعجب کرد |
خود بینی : غرور ، تکبر |
مغرور : خودخواه ، متکبر |
غرور : سربلندی |
برکه : آبگیر |
سراغ : در جستجوی چیزی رفتن |
خورشید نورش را پنهان می کرد : غروب می کرد |
حسرت می خوردند : افسوس می خوردند |
تحسین می کرد : آفرین می گفت |
زمزمه : نغمه ، سرود ، آواز |
از پشت کوه بیرون آمد :طلوع کرد |
توحید گوی : ستایش کننده |
شاخسار : شاخه های درختان |
بیخ : بن ، اساس |
بنی آدم : انسان |
خاک مرده : خاک خشک و بی حاصل |
شاخ برهنه : شاخه بدون برگ و میوه |
نهار : روز |
تاثیر : اثر کردن |
انجم : ستارگان |
اجزا : جمع جز ، بخش ها |
که : چه کسی |
لیل : شب |
شمار کردن : شمردن ،حساب کردن |
بر : خشکی |
جالیز : کشتزار خربزه |
بحر : دریا |
از کار خدا سر در نمی آورم : متوجه رازهای خدا نمی شوم |
فضل : بخشش |
شکرت : شکر تو را |