انشا درباره اتوبوس شلوغ

✍انشا درباره اتوبوس شلوغ✍
مقدمه:
اتوبوس شلوغ، یکی از تجربیات آشنا برای بسیاری از مردم است. تجربهای که گاهی میتواند لذتبخش باشد و گاهی هم آزاردهنده.
بدنه:
من هم خاطرات زیادی از اتوبوس شلوغ دارم. خاطرات خوب و بد، اما همه آنها برای من ارزشمند هستند.
یکی از خاطرات خوب من از اتوبوس شلوغ، مربوط به زمانی است که کلاس دوم بودم، با اتوبوس به مدرسه میرفتم. یک روز، من و یکی از دوستانم در اتوبوس ایستاده بودیم. اتوبوس خیلی شلوغ بود و ما نمیتوانستیم با هم صحبت کنیم. ناگهان، یک خانم مسن وارد اتوبوس شد. او بسیار خسته و ناتوان بود. من و دوستم به او کمک کردیم تا روی صندلی بنشیند. خانم مسن از ما تشکر کرد و گفت که ما خیلی مهربان هستیم.
آن روز، من احساس خیلی خوبی داشتم. من از اینکه توانسته بودم به یک نفر کمک کنم، خوشحال بودم.
یکی از خاطرات بد من:
چند سال پیش، با خانوادهام به سفر میرفتیم. قرار بود به شمال کشور برویم. ما صبح زود از خانه خارج شدیم و به ایستگاه اتوبوس رفتیم.
وقتی به ایستگاه اتوبوس رسیدیم، دیدیم که اتوبوس خیلی شلوغ است. ما مجبور شدیم مدتی منتظر بمانیم تا اتوبوس دیگر بیاید. بالاخره، اتوبوس دیگر رسید. ما سوار اتوبوس شدیم و به سمت شمال حرکت کردیم. اتوبوس خیلی شلوغ بود. ما مجبور بودیم ایستاده باشیم. من خیلی خسته و کلافه شده بودم. بعد از مدتی، اتوبوس توقف کرد تا مسافران پیاده شوند. ما هم پیاده شدیم و به دنبال صندلی خالی گشتیم. بالاخره، توانستیم دو صندلی خالی پیدا کنیم. ما نشستیم و نفس راحتی کشیدیم.
سفر ما به شمال کشور، تجربهای فراموش نشدنی برای من بود. من از دیدن زیباییهای شمال کشور لذت بردم. اما خاطره اتوبوس شلوغ هم برای همیشه در ذهن من باقی خواهد ماند.
نتیجهگیری:
اتوبوس شلوغ، تجربهای است که میتواند جنبههای مثبت و منفی داشته باشد. ما باید یاد بگیریم که چگونه در این شرایط، رفتار مناسبی داشته باشیم.
اگر در اتوبوس شلوغ هستیم، باید به دیگران احترام بگذاریم و از ایجاد مزاحمت برای دیگران خودداری کنیم. همچنین، اگر میتوانیم به دیگران کمک کنیم، باید این کار را انجام دهیم.
امیدوارم روزی اتوبوسها به اندازه کافی ظرفیت داشته باشند تا همه مسافران بتوانند به راحتی و با آرامش سفر کنند.
✍انشا دوم در مورد خاطرهای از اتوبوس شلوغ✍
مقدمه:
یک روز، من و مادرم برای خرید به مرکز شهر میرفتیم. وقتی به ایستگاه اتوبوس رسیدیم، دیدیم که اتوبوس خیلی شلوغ است. ما مجبور شدیم مدت طولانی ایستاده باشیم.
بدنه:
من خیلی خسته و کلافه شده بودم. من نمیتوانستم به راحتی بخوابم و یا حتی کتاب بخوانم.
ناگهان، یک خانم مسن وارد اتوبوس شد. او بسیار خسته و ناتوان بود. من و مادرم به او کمک کردیم تا روی صندلی بنشیند. خانم مسن از ما تشکر کرد و گفت که ما خیلی مهربان هستیم.
من خیلی خوشحال شدم که توانسته بودم به یک نفر کمک کنم. من یاد گرفتم که حتی در شرایط سخت هم، میتوانم به دیگران کمک کنم.
بعد از مدتی، اتوبوس به مرکز شهر رسید. ما از اتوبوس پیاده شدیم و به خرید رفتیم.
آن روز، من خاطره خوبی از اتوبوس شلوغ دارم. من یاد گرفتم که حتی در شرایط سخت هم، میتوانم به دیگران کمک کنم.
نتیجهگیری:
اتوبوس شلوغ، تجربهای است که میتواند جنبههای مثبت و منفی داشته باشد. ما باید یاد بگیریم که چگونه در این شرایط، رفتار مناسبی داشته باشیم.
اگر در اتوبوس شلوغ هستیم، باید به دیگران احترام بگذاریم و از ایجاد مزاحمت برای دیگران خودداری کنیم. همچنین، اگر میتوانیم به دیگران کمک کنیم، باید این کار را انجام دهیم.