انشا درباره بهترین منظرهای که تا به حال در طبیعت دیدهاید را توصیف کنید
در این مطلب از سایت موضوع، بهترین منظرهای که تا به حال در طبیعت دیدهاید را توصیف کنید برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره بهترین منظرهای که تا به حال در طبیعت دیدهاید را توصیف کنید
مقدمه:
صبح زود از خواب بیدار شدم و با اشتیاق به سمت پنجره رفتم. پردهها را کنار زدم و با منظرهای روبرو شدم که تا ابد در ذهنم نقش خواهد بست.
بدنه:
مه غلیظی دشت سرسبز را پوشانده بود و فقط نوک قله کوهها از میان آن سر بیرون آورده بودند. خورشید تازه طلوع کرده بود و نور طلاییاش به آرامی از میان مه عبور میکرد و رنگهای جادویی به دشت و کوهها میداد.
هوا خنک و تمیز بود و پرندگان در حال پرواز در آسمان آواز میخواندند. سکوت مطلقی در دشت حکمفرما بود و فقط صدای باد که در میان برگ درختان میوزید به گوش میرسید.
من محو تماشای این منظره شگفتانگیز شده بودم. گویی در دنیای دیگری بودم و تمام غمها و غصههایم را فراموش کرده بودم.
آن روز فهمیدم که طبیعت چه قدر میتواند زیبا و آرامشبخش باشد. طبیعت با تمام عظمت و تنوع خود، منبعی از الهام و شگفتی برای انسانها است.
نتیجه گیری:
از آن روز به بعد، هر وقت احساس تنش و اضطراب میکنم، به یاد آن منظره زیبا میافتم و آرامش به وجودم بازمیگردد.
من به همه انسانها پیشنهاد میکنم که به طبیعت پناه ببرند و از زیباییهای آن لذت ببرند. طبیعت بهترین راه برای رسیدن به آرامش و صلح درونی است.
انشا دوم درباره بهترین منظرهای که تا به حال در طبیعت دیدهاید را توصیف کنید
مقدمه:
چشمانم را میبندم و به یاد بهترین منظرهای که در طبیعت دیدهام میافتم. یک روز تابستانی بود و من و خانوادهام به پیکنیک رفته بودیم.
بدنه:
وقتی به بالای کوه رسیدیم، با منظرهای شگفتانگیز روبرو شدیم. تا چشم کار میکرد، دشتهای سرسبز و گلهای رنگارنگ دیده میشد. در دوردست، کوههای بلند و سر به فلک کشیده خودنمایی میکردند.
آسمان آبی و صاف بود و ابرها مثل تکههای پنبه در آن شناور بودند. نسیم خنک و لطیفی میوزید و بوی گلها و علفهای تازه در هوا پیچیده بود.
پرندگان در آسمان آواز میخواندند و پروانههای رنگارنگ در میان گلها میپریدند.
من از دیدن این همه زیبایی محو شده بودم. احساس میکردم که در یک دنیای دیگر هستم.
نتیجه گیری:
در آن لحظه فهمیدم که چقدر طبیعت زیبا و شگفتانگیز است. من آن روز را هیچوقت فراموش نمیکنم.
انشا سوم درباره بهترین منظرهای که تا به حال در طبیعت دیدهاید را توصیف کنید
مقدمه:
چشمانم را میبندم و به یاد بهترین منظرهای که در طبیعت دیدهام، فکر میکنم.
بدنه:
بهار بود و من همراه با خانوادهام به جنگل رفته بودیم. جنگل پر از درختان بلند و سرسبز بود و نور خورشید از لابهلای برگها به زمین میتابید.بوی خاک بارانخورده و گلهای وحشی در هوا پیچیده بود. پرندگان آواز میخواندند و پروانههای رنگارنگ در میان گلها پرواز میکردند.
من و خواهر و برادرم با خوشحالی در جنگل میدویدیم و از دیدن این همه زیبایی لذت میبردیم.ناگهان، به یک رودخانهی کوچک رسیدیم. آب رودخانه زلال و خنک بود و سنگهای قشنگ و رنگارنگی در کف آن دیده میشد.
ما کنار رودخانه نشستیم و پاهایمان را در آب خنک فرو بردیم. صدای شرشر آب رودخانه آرامشبخش بود و من احساس میکردم که در بهشت هستم.
نتیجه گیری:
آن روز، در جنگل زیباترین منظرهی طبیعت را دیدم. منظرهای که پر از رنگ، عطر و صدا بود و به من حس آرامش و شادی بینظیری را هدیه داد. من همیشه خاطرهی آن روز را در ذهنم نگه میدارم و امیدوارم که روزی دوباره به آن جنگل زیبا بروم.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.