انشا درباره جان بخشی به عروسک
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره جان بخشی به اشیا برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره جان بخشی به عروسک
مقدمه:
من یک عروسک هستم. یک عروسک پارچهای با موهای بلند و چشمهای آبی. من از یک فروشگاه اسباببازی خریده شدهام و حالا در خانه یک کودک کوچک زندگی میکنم.
بدنه:
کودک صاحب من، دختری کوچک به نام سارا است. سارا من را خیلی دوست دارد. او همیشه با من بازی میکند و با من حرف میزند.
من برای سارا، یک دوست واقعی هستم. من همیشه در کنار او هستم و او را همراهی میکنم. من به او گوش میدهم و او را میخندانم.
سارا با من بازیهای مختلفی انجام میدهد. ما با هم خانهبازی میکنیم، دکتربازی میکنیم، و حتی عروسی میگیریم.
من از اینکه بخشی از زندگی سارا هستم، خوشحالم. من میدانم که نقش مهمی در زندگی او ایفا میکنم.
من یک عروسک هستم. اما من فقط یک اسباببازی نیستم. من یک دوست واقعی هستم.
خاطرهای از خود:
من در طول زندگیام، چیزهای زیادی دیدهام و شنیدهام. من با کودکان مختلفی آشنا شدهام.
یک روز، سارا با من خانهبازی میکرد. او داشت با من عروسی میگرفت. او لباس عروسی من را پوشید و من را به عنوان همسرش انتخاب کرد. من احساس خوشحالی کردم. من میدانستم که سارا من را دوست دارد.
یک روز دیگر، سارا با من دکتربازی میکرد. او داشت از من مراقبت میکرد. او به من دارو داد و به من پانسمان کرد. من احساس آرامش کردم. من میدانستم که سارا به من اهمیت میدهد.
من از تجربیاتی که در طول زندگیام داشتهام، چیزهای زیادی یاد گرفتهام. من یاد گرفتهام که دوستی مهم است. من یاد گرفتهام که باید به دیگران اهمیت دهم.
نتیجه گیری:
من یک عروسک هستم. اما من فقط یک اسباببازی نیستم. من یک دوست واقعی هستم. من با افتخار، بخشی از زندگی کودکان هستم.