دستان: دستان یا زال اسم پدر رستم است |
روزگاری دراز: زمانی طولانی |
آشیانه: لانه |
دهان به دهان گشت: کنایه در همه جا گفته شد |
جفا: ظلم |
موبدان: روحانیان زرتشتی |
نام آور: معروف |
سرزنش: نکوهش |
بی همتا: یکتا |
پوزش: عذرخواهی |
گنجینه: خزانه ، جای گنج |
روان شد: به راه افتاد |
کهن: قدیم |
پیمودن: طی کردن |
نگهبان: محافظ ، پاسدار |
فراز: بالا |
سام نریمان: سام پسر نریمان |
جلال: عظمت |
نکو: خوب ، نیکو |
سرای: خانه ، کاشانه |
برسان: مانند |
علاج: درمان |
شید: خورشید |
عاجز ماندند: درمانده شدند |
خاندان: خانواده |
معالجت: معالجه کردن ، درمان کردن |
اندوهگین: ناراحت ، غمگین |
اطبا: جمع طبیب |
جرات: شجاعت ، دلیری |
درجه: مقام |
شیردل: دلیر ، شجاع |
هریسه: نوعی آش |
یزدان: خداوند |
دستگاه: قدرت و جالل ، ثروت |
دیدار: دیدن ، مالقات |
خواستار: خواهان |
شرمسار: خجالت زده ، شرمنده |
سرافزازی: سربلندی و افتخار |
گردن کشان: در شاهنامه یعنی پهلوانان |
پیوسته: مداوم |
بد نشان: زشت ، شوم |
بی آزارت: بی آزار تو ، بدون زحمت دادن به تو |
مهان: بزرگان |
طبل: ساز بزرگ استوانه ای |
نهان: پنهان |
بزرگان: در این جا انسان های بزرگوار |
کوه سر به فلک کشیده: کوه بلند |
تصور می کرد: اندیشه می کرد |
سیمرغ: مرغی افسانه ای |
خفت: خوابید |
دامنه: کناره ، قسمت پایین کوه |
فربه: چاق |
بفکند خوار: با خفت دور انداخت |
صحت: سالمتی |