انشا درباره اولین برف زمستانی با مقدمه و بدنه و نتیجه گیری
در این مطلب از سایت موضوع، انشا درباره اولین برف زمستانی برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
انشا درباره اولین برف زمستانی
مقدمه:
اولین برف زمستانی همیشه حس و حال خاصی با خود به همراه دارد؛ حسی آمیخته با شور و شوق کودکانه، هیجان و در عین حال آرامشی عمیق. صبح که از خواب بیدار شدم و پردهی پنجره را کنار زدم، با صحنهای روبهرو شدم که قلبم را پر از شادی کرد: زمین و آسمان یکدست سفید شده بودند. گویی طبیعت لباس عروسی به تن کرده و همه چیز در سکوتی اسرارآمیز فرو رفته بود.
بدنه:
دانههای برف به آرامی از آسمان فرود میآمدند و روی هرچیزی که به آن میرسیدند، پتویی نرم و سفید میکشیدند. سقف خانهها، شاخههای درختان، ماشینها و خیابانها همه زیر این پتو پنهان شده بودند. صدای خشخش قدمها روی برف تازه، اولین صدایی بود که سکوت صبحگاهی را میشکست. هر قدم که برمیداشتم، جای پایم روی برف نقش میبست و این احساس کودکانه در من زنده میشد که اولین کسی هستم که بر این برف پاک قدم گذاشته است.
اولین برف زمستانی همیشه یادآور خاطرات خوشی از دوران کودکی است؛ روزهایی که با دوستانم به سرعت به بیرون میدویدیم تا آدمبرفی بسازیم یا گلولههای برفی به سوی هم پرتاب کنیم. بازی با برف آنقدر لذتبخش بود که حتی سرمای شدید زمستان را فراموش میکردیم. آدمبرفیهایمان را با شالگردنهای رنگی، دکمههای سیاه و هویجی کوچک بهعنوان بینی تزئین میکردیم. لحظاتی که با خنده و شادی در میان دانههای برف سپری میشد، همیشه در ذهنم بهعنوان یکی از بهترین خاطرات باقی مانده است.
اما برف فقط به خاطر بازیها و خاطرات کودکی زیبا نیست. اولین برف زمستانی حس دیگری نیز دارد، حس تازگی و نو شدن. همهچیز زیر این پوشش سفید، تمیز و پاک به نظر میرسد، گویی طبیعت از تمام آلودگیها و شلوغیهای گذشته پاک شده است. برف مانند یک بوم سفید و تازه است که آمادهی نقاشی دوبارهی زندگی است.
بعد از ظهر که هوا کمی سردتر شد، به خانه برگشتم و کنار بخاری نشستم. فنجانی چای داغ در دست داشتم و از پشت پنجره به تماشای بارش آرام برف ادامه دادم. این لحظات برایم لحظات آرامش و سکون هستند. سکوتی که در میان این هوای سرد و سفید جاری است، نوعی از آرامش است که کمتر در روزهای دیگر سال تجربه میکنم.
نتیجه گیری:
اولین برف زمستانی به من یادآوری میکند که زندگی با تمام شلوغیها و مشکلاتش، گاهی نیاز به لحظاتی از سکوت و آرامش دارد. این برفها نه تنها طبیعت را تمیز و تازه میکنند، بلکه فرصتی هستند برای ما تا در این لحظات سپید و آرام، به خودمان و زندگیمان نگاهی دوباره بیندازیم.
برف برای من همیشه سمبل پاکی، شادی و تجدید است و اولین برف زمستانی هر سال، نویدبخش شروعی تازه و امیدی دوباره برای روزهای سرد و سفید آینده است.
انشا دوم درباره اولین برف زمستانی
مقدمه:
اولین برف زمستانی همیشه برای من حس خاصی دارد؛ گویی که طبیعت لباس سفید و پاکیزهای به تن میکند و زمین زیر پایمان را به دنیای آرام و ساکت دیگری تبدیل میکند. صبحی که از خواب بیدار شدم و پرده را کنار زدم، منظرهای سفید و بینقص پیش چشمانم پدیدار شد. زمین، درختان و پشتبامها همگی زیر لایهای ضخیم از برف پنهان شده بودند. نور ملایم خورشید به برفها میتابید و همه جا درخشان و باشکوه به نظر میرسید.
بدنه:
هوای خنک و سرد به صورتم برخورد کرد و هر نفسی که میکشیدم، حس تازگی و زنده بودن را به من میبخشید. قدم زدن در اولین برف زمستانی یکی از لذتهایی است که نمیتوانم از آن بگذرم. کفشهایم را پوشیدم و به بیرون رفتم. هر قدم که برمیداشتم، صدای نرم و دلنشین “قرچ قرچ” زیر پاهایم میآمد؛ صدایی که فقط برف میتواند آن را تولید کند. این صدا همیشه یادآور خاطرات کودکیام است؛ زمانی که با دوستانم از اولین برف استفاده میکردیم تا آدمبرفیهای بزرگ بسازیم و توپهای برفی به سمت یکدیگر پرتاب کنیم.
درختان که تا دیروز لخت و عریان بودند، حالا مانند عروسهایی زیبا با پوششی از برف سفید آراسته شده بودند. برگهای خشک و مرده دیگر زیر برف ناپدید شده و جای خود را به سطحی صاف و تمیز داده بودند. خیابانها ساکت و آرام بودند، گویی که برف همهچیز را در آرامشی دلپذیر فرو برده است.
کودکان در کوچهها مشغول بازی بودند، خندههایشان در هوای سرد پیچیده بود و شور و نشاطی که اولین برف به همراه داشت، در چهرههایشان نمایان بود. هر جا که نگاه میکردم، شادی و زیبایی به چشم میخورد. حس کردم که برف فقط زمین را سفید نمیکند، بلکه دلهای آدمها را نیز شادتر و پاکتر میسازد.
وقتی به خانه برگشتم، با یک فنجان چای گرم کنار پنجره نشستم و به منظره زیبای برف خیره شدم. حس کردم که اولین برف زمستانی، نه فقط تغییر فصل را، بلکه نوعی تجدید و نو شدن را به همراه دارد. برف با خودش سکوت، آرامش و فرصتی برای بازنگری به زندگی میآورد؛ فرصتی برای پاک کردن گذشتهها و آغاز دوباره.
نتیجه گیری:
اولین برف زمستانی همواره برای من یادآور زیباییهای ساده و کوچک زندگی است؛ لحظاتی که باید از آنها لذت برد و برای همیشه در دل نگاه داشت. هر سال منتظر اولین برف زمستانی هستم، چون میدانم که با خودش سادگی، پاکی و حس آرامشی میآورد که در هیچچیز دیگری نمیتوان یافت.
امیدواریم که این انشا مورد پسند شما قرار گرفته باشد.