انشا درباره فلسطین

مقدمه:
من، تا به حال به فلسطین سفر نکرده‌ام، اما خاطره‌ای از فلسطین دارم که همیشه در ذهنم باقی خواهد ماند.

بدنه:
چند سال پیش، در یک برنامه تلویزیونی، مستندی درباره فلسطین پخش شد. این مستند، روایتی از زندگی مردم فلسطین در مناطق اشغالی بود.
در این مستند، تصاویری از زندگی مردم فلسطین در غزه و کرانه باختری نشان داده می‌شد. مردمی که در شرایط بسیار سختی زندگی می‌کردند.
من، با دیدن این تصاویر، بسیار متاثر شدم. نمی‌توانستم باور کنم که مردمی در این دنیا وجود دارند که باید در چنین شرایطی زندگی کنند.
در این مستند، مصاحبه‌ای با یک زن فلسطینی انجام شده بود. این زن، از زندگی در مناطق اشغالی می‌گفت. او از سختی‌های زندگی در این مناطق و از ظلم و ستم رژیم صهیونیستی به مردم فلسطین می‌گفت.
صحبت‌های این زن، قلب من را به درد آورد. من، به یاد همه مردم فلسطینی افتادم که در این شرایط سخت، زندگی می‌کنند.
من، از دیدن این مستند، بسیار ناراحت شدم. نمی‌توانستم باور کنم که در دنیایی که پر از زیبایی و امید است، چنین ظلم و ستمی بر مردمی بی‌گناه روا می‌شود.
من، از همه مردم جهان می‌خواهم که برای کمک به مردم فلسطین و پایان دادن به اشغال این سرزمین، تلاش کنند.
من، معتقدم که همه مردم، حق زندگی در آرامش و امنیت را دارند. من، امیدوارم که روزی مردم فلسطین بتوانند در سرزمین خود، آزادانه و با عزت زندگی کنند.

نتیجه گیری:
این خاطره، همیشه در ذهن من باقی خواهد ماند و من، هرگز فراموش نخواهم کرد که در دنیایی که پر از زیبایی و امید است، هنوز هم مردمی هستند که در شرایط بسیار سختی زندگی می‌کنند.